چه
حيوان نبود- ل نشايد كه خاصه بمعنى اشد بود- آنجا كه اگر موضوع نبود يا كسى او را نشناسد-
ديگر اشد خواهد بود- مانند الطف اجسام آتش را- چه بر تقدير عدم آتش- يا عدم معرفت كسى
بوجود او الطف خاصه هوا شود
فصل
پنجم در مواضع حد
كيفيت
اقتناص حدود در مقالت گذشته بيان كردهايم- و در اين موضع- كيفيت اعتبار حال حدود بر
وجهى اعم خواهيم گفت- چنانك بر وجه اخص از آن ملخص شود- و پيش از خوض در مطلوب گوئيم-
نظر در حدود يا بجهت آن بود كه- اطلاق حد بر محدود صادق هست يا نه- يا بجهت آنك مشتمل
بر جنس هست چنانك بايد يا نه- يا بجهت آنك در انعكاس و معنى مساوى محدود هست يا نه-
و يا بجهت آنك تاليف نيك هست و چيزى زايد مختلط- يا نوعى از فساد مقتضى انتقاض حد هست
يا نه- و اين چهار بحث است- هر يكى مرتب بر آنچه پيش از آنست- و بحث اول از باب مواضع
اثبات و ابطال معلوم شده است- و وجه عسر اثبات و سهولت ابطال حد خود- پيش از اين بيان
كردهايم- بحث دوم از باب مواضع جنس- و از بحث سيم بر آنچه بمساوات انعكاس تعلق دارد-
هم از آن باب از مواضع فصل- و از باب مواضع خاصه معلوم شده است- و اما مساوات در معنى
تعلق بصناعت برهان دارد- چه در اين صناعت- آنچه افادت تمييز كند و منعكس باشد حد شمرند-
و اگر چه بحسب امرى خارجى بود- مانند خواص و اعراض ذاتى- پس مطلوب از اين مواضع كه-
در اين فصل ايراد خواهيم كرد بحث چهارم است- و آن هم متنوع است بسه نوع- يكى بحث از
حال الفاظ- و دوم بحث از تجاوز بر قدر كفايت در حد بايراد زوائد- و سيم بحث از اغفال
واجب يا عدول بنا واجب- كه اقتضاء ذات و فساد حد كند- و تفصيل مباحث