بود-
شجاعت حكمت بود- و اين موضع جدلى صرف بود و منعكس نشود- چه از مقارنت دو وصف در موصوفى-
حمل يكى بر ديگر لازم نيايد- و مشهورترين مواضع اين باب- مواضع متقابلات و نظاير و
تصاريف- و اكثر و اقل و كون و فساد بود- و آن موضعهائى بود كلى مشترك در اكثر مطالب-
چنانك بعد از اين معلوم شود- اين است مواضع اثبات و ابطال مطلق- و اين مواضع در اعراض
نافع بود چنانك گفتيم- و از مواضع خاص باعراض يكى آنست كه- اگر محمول جنس يا فصل يا
خاصه بود عرض نبود- و اين موضع علمى بود ابطال را- و اگر اثبات خواهند كرد ابطال هر
سه بهم بايد كرد- و بعد از تسليم وجود تواند بود- و ديگر آنك عرض را اصلى بود كه- عارض
موضوع بود و مقول نبود بر او بمواطات- و عرض از او مشتق بود- و اين ابطال را شايد تنها-
چه فصل و خاصه نيز همچنين بود- و ديگر آنك عرض و معروض يكى نبود- و هم ابطال تنها را
شايد
فصل
دويم در مواضع اولى و آثر
اصل
باب ترجيح يك چيز است از دو چيز- كه بوجهى از وجوه ميان ايشان مشاركتى باشد- و لفظهائى
كه در اين باب متداول است آثر است- و افضل و اولى و اكثر و ازيد و اشد و اشرف و اقدم-
و آنچه جارى مجراى اين الفاظ باشد- و مقابلات هر يكى باشد- و معانى بيشتر از اين الفاظ
ظاهر است- و مهمتر تفسير آثر و افضل و اولى است- كه مدار اين مباحث بر آنست- پس گوئيم
معنى آثر گزيدهتر بود يعنى بايثار اولى- و اين معنى اگر چه بظاهر خاص بخلقيات مىنمايد-
اما بحسب تحقيق نظر- در آثر به نظر در اولى و ازيد متعلق باشد- پس بغير خلقيات نيز
سرايت كند- و فرق است ميان آثر و افضل- چه علم از لباس هميشه فاضلتر- اما برهنه را
گاه بود كه جامه بايثار اولى بود- و افضل بچند معنى بكار دارند- ا آنچه مشارك