روشنى
آفتاب و گرمى آتش كند- و مشهوراتى كه در آن اختلافى بود شايد كه مطلوب باشد- و بقياس
طرف متنازع اثبات كنند- مثلا مشهورى كه ميان خواص و عوام متنازع بود- يا ميان هر يكى
از اين دو فرقه- و ديگر مطالب جدلى يا حكمهائى بود- كه جمهور را در آن رائى نبود- مانند
آنك اشكال منطقى چهار است- يا حكمهائى بود كه علما را در آن رائى نبود- مانند آنك عدد
كواكب زوج است يا فرد- يا متنازع بود بسبب تكافى حجتها- يا بسبب فقدان حجت بر هر طرفى-
و بر جمله مطلوب جدلى باشد كه- مشارك برهان بود و باشد كه مباين بود- و مشاركت در آن
صورت بود كه- هم بمبادى برهان و هم بمبادى جدل اثبات توان كرد- مانند حدوث عالم- و
مباينت آنجا بود كه مطلوب خاص بود ببرهان- مانند اثبات حال زواياى قائمه- كه جدل را
در آن مدخلى نبود- يا خاص بود بجدل- مانند اثبات سعادت و نحوست كواكب- كه برهان را
در آن مدخلى نبود- و تمامى مقدمات و مسائل اين صناعت- محصور بود در سه صنف- ا منطقيات
و آن رايهائى بود- كه در رايهاى ديگر نظرى يا عملى نافع بود- چنانك گويند كه حدود اضداد
در يكديگر داخل باشد يا نه- ب خلقيات و آن رايهائى بود- كه متعلق بافعال ما باشد تعلقى
نه اولى- چنانك لذت پسنديده هست يا نه- يا تعلقى غير اولى- چنانك تبديل اخلاق ممكن
هست يا نه- و عدالت قابل اشد و اضعف باشد يا نه- ج طبيعيات و آن رايهائى بود- متعلق
بانچه افعال ما نباشد از اعيان موجودات- مانند آنك عالم قديم است يا محدث- و نفس باقى
هست يا نه- و هر چند اين صنف در خلقيات هم نافع بود- اما بالعرض و بقصد ثانى