باشد
مكتسب بود- و اسباب مناسبت بسيار است- و بعضى از آن اين است- ا سهولت تصور اجزاء قضيه-
كه مقتضى سهولت انجذاب نفس بود بان- چه صعوبت تصور اقتضاء صعوبت تصديق كند- و آن مانع
شهرت بود- و باين سبب حكمى مشهور- چون به عبارتى عويص كه اقتضاء نفرت طبع كند- ايراد
كنند از معرض شهرت بيرون آيد- و همچنين كليات- كه عقل مجرد بىمعاونت خيال آن را ادراك
كند- از شهرت دورتر بود از جزوياتى- كه خيال و حس را در آن مدخلى باشد- چه ذهن از استحضار
امثال آن محترز باشد- و هم باين سبب قول موثوق به و محبوب و محتشم- و كسى كه بيان واضح
و نيكو كند- و كسى كه سخنش بسمع رضا شنوند- بسبب حسن موقع در معرض تسليم بود- و از
مقابلات آن آسانتر مقبول افتد- و باشد كه بزوال اين عوارض مردود شود- ب اشتمال بر
صدق بحسب ظاهر- چه اطلاع بر كذب به آسانى اقتضاء نفرت كند- پس كذب مشهور بايد كه مخفى
بود- تا در شهرتش قادح نباشد- ج اشتمال بر مصلحتى عام و امثال آن- مجمع عليه اصحاب
ملل تواند بود- و بمثابت شرايع عام غير مكتوب باشد- د تاليف طبع بان بحسب ترتيب و تاديب
و عادت- و اين صنف شايد كه مختلف باشد- ه اقتضاء خلقى از اخلاق آن را- مانند حميت و
انفت حس محافظت حرم را- و حيا قبح كشف عورت را- و رقت و رحمت قبح تعذيب الحيوان بلا
فائده را- و مشاكلت حق بظاهر- و اگر چه بوجهى خفى مخالف باشد- و شهرت بسبب اسم مشترك
از اين قبيل بود- و آنچه مقيد بشرطى حق بود- و حق مطلق از آن قيد مشهور همچنين- ز استقراء
جزويات- و باين سبب آنچه عوام آن را يك مثال يا زيادت يابند- و بر نقصى ظاهر واقف نشوند
به آسانى تسليم كنند- و چون اسباب شهرت مختلف است- شهرت مختلف باشد بكيف و كم- و اعتبار
اول اقتضاء قسمت مشهورات كند- بمشهور حقيقى و ظاهر و شبيه بمشهور- و مشهور حقيقى بحسب
تعقب راى- و در همه