تكرار
احساس بحواس ظاهره- مستتبع حفظ صورتى جزوى باشد در باطن- تكرار جزويات در حس مستتبع
حصول صورتى كلى باشد در عقل- و چون از تقرير اين معانى فارغ شديم- باسر مباحث برهان
شويم
فصل
نهم در شرايط مقدمات برهان
مقدمات
برهان را چند شرط باشد- ا آنك يقينى الصدق باشند- تا بطبع انتاج صادقى كنند بيقين-
نه بحسب وضع تنها مانند قياس- چه انتاج صادق از غير صادق- چنانك در جدل و ديگر صناعات
افتد برهانى نبود- از جهت آنك بالطبع و بالذات نبود- ب آنك اقدم باشند بالطبع- يعنى
بطبع بر نتايج مقدم باشند چه علل نتايجند- ج آنك در عقل نيز اقدم باشند بزمان- تا توصل
از آن بنتايج صحيح بود- د آنك اعرف باشند در عقل- يعنى از نتايج واضحتر و يقينىتر
باشند- تا اقتضاء وضوح و يقينى بودن نتايج كنند- نه آنك در يقينى بودن نتايج قصورى
افتد- بل بان وجه كه حكم يقينى اول مقدمات را بود- و بتوسط مقدمات نتايج را- ه آنك
مناسب نتايج باشند- بحسب علمى كه نتايج از آن علم باشد- يا علمى كه مشارك آن علم بود-
چه علت مناسب معلول باشد- و معنى مناسب آن بود- كه محمولات موضوعات را ذاتى بود چنانك
گفته آيد- و آنك اوائل براهين بر آن مقدمات هم اقدم و اعرف بود- تا رسيدن بمقدماتى
كه بنفس خود بين بود- و از جمله اقدم و اعرف بود- و ببايد دانست كه اقدم فى نفس الامر
ديگر بود- و بنسبت با ما ديگر و اول اقدم بطبع بود- و از اقدم بنسبت با ما اقدم بحسب
عقل ما ديگر بود- و بحسب حس ما ديگر و همچنين اعرف بطبع ديگر بود- و بحسب عقل و ادراك
ما ديگر- چه اقدم بطبع آن بود- كه رفعش مستلزم رفع غيرى بود بىانعكاس- و اعرف بطبع
آن بود كه- آنچه مقتضى وجود و بقاء طبايع موجودات عالم است- بر ترتيبى و نظامى كه هست-
قصد تحصيل و ايجاد وى بالذات كرده