و
بعضى مشترك ميان او و غير او- پس قول شارح مشتمل يا بر ذاتيات بود- يا بر عرضيات يا
بر هر دو يا بر هيچ كدام- و مشتمل بر ذاتيات يا بر مجموع ذاتيات بود يا بر بهرى- و
قسم دوم يا افادت تميز كند- از جمله چيزهائى كه غير موضوع بود- يا از بهرى يا افادت
تميز نكند- و مشتمل بر عرضيات نيز يا افادت تميز كلى كند- يا افادت تميز جزوى يا افادت
تميز نكند و مركب همچنين- و آنچه مشتمل نه بر ذاتيات بود و نه بر عرضيات- لا محاله
افادت صورتى كند شبيه بمطلوب- بحسب مشابهتى قريب يا بعيد و الا آن قول شارح نبود- پس
اقوال شارحه بحسب اين اعتبارات اصناف بسيار باشد- و از آن جمله آنچه مشتمل بر مجموع
ذاتيات باشد- محققان آن را حد تام خوانند- و آن قولى بود دال بر ماهيت محدود- و لا
محاله مفيد صورتى باشد مطابق او در وجود- و آنچه مشتمل بر بهرى ذاتيات بود آن را حد
ناقص خوانند- پس اگر افادت تمييز كلى كند بهترين حدود ناقصه باشد- و اهل ظاهر ميان
آن و حد تام فرق نكنند- چه مطلوب نزديك ايشان تمييز بود نه تصور حقيقى- و آنچه از عرضيات
تنها بود يا آميخته با ذاتيات- آن را رسم خوانند- پس اگر افادت تمييز كلى كند تام بود
و الا ناقص- و بهترين آن بود كه مركب بود از هر دو صنف- و هر حد و رسم كه افادت تمييز
نكند- اصلا آن را در تعريف مدخلى نبود- و اما آنچه نه ذاتى بود نه عرضى و افادت صورتى
شبيه كند- آن را مثال خوانند و اين اقسام باعتبار مواد است- و بحسب صور كه از ترتيب
وضع اين اوصاف حادث شود- هم اقسامى ممكن باشد- چه بهرى ترتيبها چنان بود كه بايد- و
بهرى نزديك بان يا شبيه بان و بعضى بخلاف آن- اما اين اقسام را نامهائى خاص وضع نكردهاند-
و همچنين تصديق يا مقتضى اعتقادى بود يا نبود- و اگر بود آن اعتقاد جازم بود يا نبود-
و جازم مقارن حكم بود بامتناع نقيض آن تصديق- مقارنتى بفعل يا بقوتى نزديك بفعل- و
چون امكان عبارت از عدم امتناع است- پس هر چه از اين