واضع
منطق- افتتاح اين علم بايراد ذكر اجناس عاليه كرده است- كه آن را مقولات عشره خوانند-
و هر چند راى متاخران آنست- كه بسبب آنك تعيين طبايع كليات- چه عالى و چه سافل- و اشارت
باعيان موجودات چه جوهر و چه عرض- تعلق بصناعت منطق ندارد- و تحقيق مسائل اين نوع بر
منطق نيست- و اشتغال باين مباحث در منطق- محض تعسف و تكلف باشد- اما شبهت نيست كه صناعت
تحديد و تعريف- و اكتساب مقدمات قياسات- بىتصور مقولات كه اجناس عاليهاند- و تمييز
هر مقوله از مقولهاى ديگر ممتنع باشد- و نيز وقوف بر اين فن- اقتدار بر ايراد امثله
و نظاير در هر مسأله- بسهولت كه اسهل طرق ايضاح آنست فائده دهد- پس از اين جهت نكت
و قواعد اين فن را- بر سبيل نقل و حكايت ذكر كردهاند- از جهت ارشاد مبتدى و حواله
طالب تحقيق- خود با كتب اهل اين صناعت باشد و الله الموفق- و پيش از شروع در مقصود
گوئيم- جمهور حكماء بر آن متفقند- كه معظم ماهياتى- كه عقول و اذهان را بان احاطتى
تواند بود- در تحت اين ده مقوله محصور است- و بيرون امورى معقول كه عامتر از اين مقولات
باشد- و لازم اكثر ماهيات بود- مانند وجود و وجوب و امكان- و يا چيزهائى كه مبادى و
نهايات بعضى انواع بود- مانند وحدت و نقطه- و آنك هر يكى از آن نوع حقيقىاند- و ليكن
در تحت جنس منطقى نيامدهاند- چيزى ديگر از اعيان موجوداتى- كه بدلالت لفظى در ذهن
متمثل تواند