حيوان
است يا انسان نيست- و اين شخص حساس است يا انسان نيست- و بر تقدير اختلاف بعموم و خصوص-
حكمش حكم اقترانى بود- كه از مانع جمع و مانع خلو باشد- مثالش اين شخص حيوان است يا
انسان نيست- و اين شخص نامى است يا انسان نيست- و سه ضرب منتج از او حاصل آيد چنانك
گفته آمد- و باقى ضروب غير منتج بود ببيانهاى مذكور
فصل
سيوم در اقترانيات از متصلات و منفصلات با هم
در
اين اقترانيات متصله صغرى تواند بود يا كبرى- و بر هر يكى از اين دو تقدير- اشتراك
در تالى متصله بود يا در مقدمش- پس انواع اين اقترانات چهار بود- و چون متصلات لزومى
است يا اتفاقى يا استصحابى- و هر يكى بحسب اعتبار حصر چهار- متصلات دوازده بود و منفصلات
هم دوازده است- پس ضروب هر نوعى از اين انواع صد و چهل و چهار باشد- بعضى منتج و آن
چهل و هشت ضرب بود از هر نوعى- و باقى عقيم چنانك شرح دادهايم- و در جمله اين اقترانات
از دو جزوى قياس نيايد- چنانك گفته آمده است- و از سالبه منفصله در هر مقدمه كه افتد
قياس نيايد- از جهت احتمال اشتمالش بر اجزاء مختلف چنانك گفتهايم- و نيز اصل باب در
انتاج اين اقترانات- رد منفصله است با متصله كه در قوت آن منفصله باشد- بر وجهى كه
اقتضاء انتاج كند- و سالبه منفصله در قوت هيچ متصله از اين متصلات نباشد- چنانك گفتهايم-
پس بشرط اول ربعى از عدد مذكور ساقط شود- و بشرط دوم يك نيمه از باقى ساقط شود- و پنجاه
و چهار ضرب در هر نوعى بماند- و تفصيل احوال اين ضروب اين است
نوع
اول متصله صغرى و اشتراك در تالى
-
و ابتداء آن از متصله لزومى كنيم گوئيم- چون صغرى لزومى ايجابى بود