اين
دو چيز نتواند بود- ميان اين ذاتى و عرضى اشتباه افتد- چه هر دو در نظر اول متشابه
نمايند- اما چون تامل افتد معلوم شود- كه تا اول شكلى كه او را سه ضلع بود تصور نكنند-
مثلث متصور نشود- و تا مثلث در ذهن متمثل نشود- زواياء سهگانه او را در ذهن نيايد-
پس به نظر دويم اين اشتباه زايل گردد- و اما عرضى مفارق يا بطى الزوال بود- چون جوانى
و پيرى- و يا سريع الزوال چون ضحك مردم را
فصل
چهارم در اقسام مقول در جواب ما هو
سؤال
بما هو- يا از يك چيز باشد يا از چيزهاى بسيار- و يك چيز يا كلى بود يا جزوى- و چيزهاى
بسيار- يا بحقيقت و ماهيت مخالف يكديگر باشند- مانند انسان و فرس- و يا حقيقت و ماهيت
همه يكى بود- و اختلاف بيش بعدد نبود چون زيد و عمرو- بل چون اين انسان و آن انسان-
پس اصناف مسئول عنه باين اعتبار چهار بود- يك چيز جزوى و يك چيز كلى- و چيزهاى بسيار
مختلف الحقائق- و چيزهاى بسيار متفق الحقيقه- پس چون مسئول عنه بما هو- يك چيز جزوى
بود مانند زيد- جواب بان ذاتى بود كه تمام ماهيت او باشد- و آن انسانست در اين صورت-
و چون مسئول عنه يك چيز كلى بود- مانند انسان جواب بتمامى اجزاء ماهيت او باشد- و آن
حيوان ناطق است كه حد حقيقى انسانست- چنانك بعد از اين معلوم شود- و ناطق هر چند مقول
در جواب شىء هو است- باعتبارى ديگر چنانك گفتيم- اينجا واقع است در طريق ما هو- باين
سبب كه از ذاتيات است- و همه ذاتيات ياد مىبايد كرد- و چون مسئول عنه چيزهاى بسيار
مختلف الحقائق بود- مانند انسان و فرس جواب بتمامى ذاتياتى بود- كه ميان ايشان مشترك
بود- و آن حيوان است در اين صورت-