اعتبار
ضرورت تنها يا دوام تنها كنند- بحسب ذات تنها يا وصف تنها- كميت و جهت بر حال خود بماند-
اما اگر جهت از دو اعتبار مركب بود- مثلا دايم لا ضرورى بود- يا اعتبار ذات و وصف بهم
باشد- يكى از اين دو- يعنى كميت و جهت بر حال خود بماند- بل اگر كميت محفوظ بود جهت
عامتر شود- و اگر جهت محفوظ بود كميت خاصتر شود- بيان آنك در صنف بسيط- كميت و جهت
عكس مانند اصل باشد- آنست كه اگر سلب ب از ج ضرورى بود- سلب ج از ب نشايد كه جز ضرورى
بود- چه اگر ممكن باشد- از امكان ايجاب ج بر ب- امكان اجتماع هر دو كه مناقض حكم اصل
باشد لازم آيد- و اگر دايم بود عكس نشايد كه جز دايم بود- چه اگر مطلق باشد اجتماع
حاصل بود- و فخر الدين رازى گفته است- سلب كاتب از انسان مثلا- چون در يك حال از يك
شخص ممكن است- پس هميشه از همه اشخاص ممكن بود- و بر آن تقدير سالبه دائمه صرف صادق
بود- و عكسش كاذب بود پس منعكس نشود- و موضع غلط عدم فرق است ميان محال و كاذب- و در
اين صورت- فرض دوام سلب خاصه از موضوع محال نيست- چنانك گفته است- اما كاذب است از
جهت آنك- اگر صادق بودى خاصه را وجودى نبودى- چه وجودش در غير موضوع محال است- و در
موضوع بحسب فرض حاصل نيست- پس خاصه خود در اصل نبودى- و بر تقدير عدمش سلب موضوع از
او هم صادق بودى-