كه
در نحو آن را فاعل خوانند- و از صيغه فعل خارج بود چنانك در ضرب زيد- پس لفظ ضرب دال
بر سه چيز است- معنى و حدوثش و زمان حدوثش- و گاه بود كه معنى نيز تعلق بلفظى ديگر
گيرد- خارج از لفظ فعل- و لفظ فعل دال بر دو چيز بيش نبود- حدوث معنى و زمان حدوث-
چنانك در كان زيد ضاربا كه بجاى ضرب زيد است- و چنين فعل را ناقص خوانند- و منطقيان
آن را كلمه وجودى گويند- و در لغت يونانيان لفظ دال بر زمان ماضى و مستقبل نيز لفظى
ديگر باشد- كه فعل بىآن لفظها دال باشد بر وقوعش در حال- و آن را قائم خوانند- و با
آن لفظها خاص شود بماضى يا بمستقبل- و آن را فعل متصرف خوانند- و در اسم هم اين چهار
معنى باشد كه مجتمع شود- مگر آن كه زمان محصل نبود چنانك گفتهايم- و بهرى گمان بردهاند-
كه تواطى و اشتراك و ترادف و ديگر اقسام- كه در آن موضع گفتيم خاص باسماء است- و اين
گمان خطاست- چه افعال و حروف بلك مركبات را همين عوارض باشد- و هر يكى از اسماء و افعال
يا محصل باشد- چون ضارب و ضرب- و يا غير محصل چون لا ضارب و ما ضرب- اين است اقسام
لفظ مفرد- و اما لفظ مؤلف را كه آن را قول خوانند- اصناف بسيار باشد كه در محاورات
بكار دارند- و دو صنف از آن در علوم مستعمل باشد- يكى را قول شارح خوانند و در قسم
تصورات افتد- و ديگر را قول جازم كه در قسم تصديقات افتد- چنانك بعد از اين معلوم شود
انشاء الله تعالى