responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اساس الاقتباس نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 1  صفحه : 102

معدوليه موضوع وجودى بايد چنانك گفتيم- و در سالبه- شايد كه موضوع وجودى بود و شايد كه نبود- باين سبب سالبه بسيطه از موجبه معدوليه عامتر باشد- پس زيد موجود را- توان گفت كه بينا نيست و توان گفت كه نابيناست- اما زيدى را كه موجود نبود- نتوان گفت نابيناست بل توان گفت بينا نيست- زيرا كه چون در اصل نيست نابينا و بينا نباشد- و در قضايائى كه موضوع موجود باشد- ميان عدول و سلب در دلالت فرقى نبود- الا آنك يكى مشتمل بر حكم ايجابى بود- و ديگر مشتمل بر حكم سلبى- و چون در لفظ مشتبه شود نگاه كنند- تا حرف سلب بر رابطه در آمده است- يا رابطه بر حرف سلب- مثال اول زيد ليس هو ببصير- مثال دوم زيد هو ليس بصير- و اول سالبه است و دوم معدوليه- و در قضيه ثنايى- چون حرف سلب ميان موضوع و محمول افتد- عدول از سلب در لفظ متميز نبود- مگر باصطلاح لغوى يا قراين ديگر- و ليس در تازى بسلب خاص‌تر است و غير و لا بعدول- و در پارسى نيست بسلب خاص است- و نه و نا و بى بعدول- چنانك زيد نه نيك است- و نابيناست و بيكار است- و چون در پارسى ثنايى كمتر باشد اين اشتباه نيفتد- و در سالبه معدوليه سلب متكرر شود- يكى كه اقتضاء عدول كند- و ديگر كه اقتضاء سلب كند- و سلب متكرر ايجاب فائده دهد- پس زيد نابينا نيست- در قوت آن بود كه زيد بيناست- و اول عامتر بود چنانك گفتيم- و چون حرف سلب در موضعى بسيار شود- افراد دليل سلب بود و ازواج دليل ايجاب- و از عدميات موجبه بموجبه معدوليه نزديك بود- و سالبه بسالبه معدوليه- و عادت منطقيان چنان است كه- اعتبار حال عموم و خصوص و تلازم و تعاند اين قضايا كنند- در قضاياى شخصى و مهمله و محصوره- و ابتدا بشخصيات كنند پس گوئيم- محمول خالى نبود از آنك- او را مقابلى بود بضد يا عدم ملكه- يا آنچه بدان ماند يا نبود- و اگر بود يا ميان طرفين متوسطى بود-

نام کتاب : اساس الاقتباس نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 1  صفحه : 102
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست