ايـشـان را پـنـد و انـدرز دهـيـد و از آنـان در بـستر خواب دورى جوييد [و در صورتى كه سودى نبخشيد]، تنبيه بدنى كنيد.
از اين آيه شريفه ، به چند نكته تربيتى مى توان رسيد:
1 ـ تنبيه تنها منحصر به تنبيه بدنى نيست بلكه از شيوه هاى ديگرى مانند قهر كردن ، اظهار نارضايتى ، منع و تحريم برخى امتيازات و غيره نيز مى توان به عنوان تنبيه استفاده كرد.
2 ـ تـنبيه بدنى به عنوان يك اقدام اضطرارى است كه در صورت عدم كارآيى و نتيجه بخشى ساير انواع تنبيه مى توان از آن سود جست .
3 ـ در صـورتـى كـه بـه هـيـچ طريقى نتوان فرد را نسبت به وظايف و مسؤ وليتهاى اخلاقى و تـربـيـتى خود وادار نمود، براى جلوگيرى از انحطاط سايرين و از هم پاشيدن نظام تربيتى جامعه ، تنبيه بدنى ضرورتى حتمى خواهد داشت .
4 ـ تـنبيه به طور كلى و از جمله تنبيه بدنى ، بايد صرفاً جنبه تربيتى داشته باعث ايجاد صدمات جدى در فرد نگردد و به هيچ روى حالت كينه توزى و انتقامجويى در آن وجود نداشته باشد.(133)
14 ـ توبه
آخـرين روش تربيتى اسلام كه در اينجا به آن مى پردازيم ، روش (توبه ) يا بازگشت از گـنـاه است . براى انسانى كه در انحراف و گمراهى و تاريكى غفلت و نادانى به سر برده ، هيچ حالتى به اندازه (ياءس ) از اصلاح و نااميدى از بخشش خداوند، كشنده و زيان آور نيست .
اثر خطرناك و منفى اين حالت ـ براى اصلاح و تربيت فرد ـ آنچنان ويرانگر و تباه كننده است كـه از جـمـله گـناهان كبيره قلمداد شده است .(134) به همين ترتيب ، براى آلام روحى و دردهـاى مـعـنوى چنين فرد گرفتار و آلوده اى نيز هيچ دارويى اثربخش تر و مفيدتر از (اميد) به عفو و رحمت خداى خطاپوش توبه پذير نخواهد بود. چرا كه نقطه شروع براى اصلاح هر اشـتـبـاهـى ـ پـس از پى بردن به آن ـ تصميم به بازگشت و اراده و عزمى قاطع و جدى براى جبران آن است . و (توبه ) ايجاد چنين حالتى در فرد است .
بخشش بى پايان الهى
در بـيـنـش قـرآنـى ، گـنـاه و سـرپـيـچـى از اوامـر الهـى ـ بـه هـرانـدازه بـزرگ بـاشـد ـ قابل جبران و قابل آموزش است .(135) حتّى فردى مانند فرعون كه دعوى خدايى داشته و در طول زندگى ننگين و گناه آلود خود، از هيچ طغيان و سركشى و هيچ جنايت و ظلمى نسبت به بندگان خدا روى گردان نبوده ، دعوت به بازگشت و جبران گذشته مى شود.(136) و پـيـامـبـران الهـى ـ مـوسـى و هـارون ـ وظيفه دارند كه با او به نرمى و ملاطفت برخورد كنند تا شـايـد بـه خـود آيـد و پـرده هـاى جـهـل و غـفـلت را بـه كـنـارى زده جـلوه جمال حق را در سخنان محبت آميز رسولان حق به نظاره بنشيند.(137)
نقش ويرانگر گناه
گـنـاه ، بـه تـدريـج تـمـايـلات فـطـرى و صـفـاى طـبـيـعـى و درونـى انسان را تغيير مى دهد، حساسيتهاى قلب را نسبت به حقايق امور از بين مى برد و در او حالت بى تفاوتى نسبت به نيك و بـد، حـق و باطل و كمال و نقص به وجود مى آورد. ادامه اين وضعيت ، موجب مى گردد تا مفاهيمى مانند رشد و كمال و تعالى و پيشرفت معنوى معناى خود را براى فرد گناهكار و عاصى از دست بـدهـد. اينجاست كه او ديگر به فكر اصلاح و تربيت خويش نخواهد افتاد و اين همان نكته اى است كه امام محمد باقر(ع ) به آن اشاره فرموده است :
(در قـلب آدمـى ، نـقـطه سفيدى هست كه چون انسان گناهى مرتكب شود، لكّه سياهى بر آن ظاهر مـى گـردد. اگـر بـر گـنـاه خـود ادامـه دهـد و از ايـن راه بـرنـگـردد، سـيـاهـى سـراسـر دل را فـرامـى گيرد و نورانيّت آن را از بين مى برد. چنين فردى ديگر هرگز به سوى خير و سعادت بازنمى گردد!)(138)