responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 99

برخى فرهنگ ها سكولاريسم را به معناى تنظيم امور معاش از قبيل تعليم و تربيت، سياست، اخلاق و جنبه هاى ديگر زندگى انسان، بدون در نظر گرفتن خداوند و دين تفسير كرده اند.[6]

برخى ديگر از فرهنگ ها در اين باره مى نويسند:

سكولاريسم به معناى مخالفت با شرعيات و مطالب دينى، روح دنيادارى، طرف دارى از اصول دنيوى و عرفى است و سكولاريست به معناى شخصى است كه مخالف با تعليم شرعيات و مطالب دينى و طرف دار اصول دنيوى و عرفى باشد.[7]

سكولاريسم در عربى به العَلمانيه (به فتح عين) به معناى عالَمى و اين جهانى بودن و (به كسر عين) به معناى علمى بودن و علم گرايى ترجمه شده است و گزينش اين واژه به جهت مبنا قراردادن عقلانيت ابزارى و علمى كردن امور دنيوى به جاى دينى كردن آن ها مى باشد.[8]

سكولاريسم با توجه به مبانى، اهداف و ويژگى هاى مختلف از معانى اصطلاحى يك سانى برخوردار نيست; و در يك بستر وسيع بين الحاد و دين دارى، معانى گوناگون يافته است. بر اين اساس، برخى به حضور دين به عنوان نهادى مستقل از ساير نهادهاى اجتماعى تمايل نشان داده و نقش آن را در حد تنظيم رابطه ى انسان با خدا تنزل داده اند و در مقابل، گروهى به شدت با دين مخالفت كرده و محو كلى آن را از صحنه ى حيات بشرى پيشنهاد كرده اند.

از اين رو، سكولاريسم به دو دسته ى خشن و ملايم تقسيم مى شود; سكولاريسم خشن و افراطى با راهبرد دين ستيزى پيش مى رود و به طور كلى، دين را از صحنه ى زندگى به حاشيه مى راند و سكولاريسم ملايم، به محدود ساختن دين در عرصه ى فردى و نيازهاى شخصى قناعت مىورزد.

شانير، براى سكولاريسم، تعاريف شش گانه ى اصطلاحى را به شرح ذيل بيان مى كند:

نخستين معنا، مربوط به زوال دين است; بدين ترتيب، نمادها و آموزه ها و نهادهاى مذهبى، حيثيت و اعتبار خودشان را از دست مى دهند و در نتيجه، راه براى جامعه ى بدون دين باز مى شود.

معناى دوم، به سازگارى هر چه بيش تر با اين جهان مربوط است; به اين معنا در اين جهان، توجه آدم ها از عوامل فرا طبيعى منفك شده و جلب ضرورت هاى زندگى دنيوى و مسائل آن مى شود.

دنيا گرايى در سومين معنا، جدايى دين و جامعه است. در اين معنا، دين به قلمرو خاص خودش عقب مى نشيند; منحصر به زندگى خصوصى مى شود و خصلتى يك سره درونى پيدا مى كند و تسلطش را بر هر يك از جنبه هاى زندگى اجتماعىِ خارجى از قلمرو دين از دست مى دهد.

دنيا گرايى در معناى چهارم، به معناى جاى گزينى صورت هاى مذهبى به جاى باور داشت ها و نهادهاى مذهبى است. در اين معنا، دانش، رفتار و نهادهايى كه زمانى مبتنى بر قدرت خدايى تصور مى شدند به پديده هايى آفريده ى انسان و تحت مسئوليت او تبديل مى شوند. در اين جا با دين انسانى شده رو به رو مى شويم.

دنيا گرايى در معناى پنجم به معناى سلب تقدّس از جهان است. جهان خصلت مقدسش را از دست مى دهد و نيروهاى فرا طبيعى در اين جهان نقشى نخواهند داشت.

سرانجام، دنيا گرايى به معناى حركت از جامعه ى مقدس به جامعه ى دنيوى است; به اين ترتيب كه جامعه هر گونه پاى بنديش را به ارزش ها و عملكردهاى سنّتى رها مى كند و ضمن پذيرش دگرگونى، همه ى تصميم ها و كنش هايش را بر يك مبناى عقلانى و فايده گرايانه انجام مى دهد. معناى اساسى اين اصطلاح، همان زوال و شايد نا پديد شدن آن باورها و نهادهاى مذهبى است كه با معناى نخست، دوم، چهارم و پنجم دنيا گرايى ارتباط دارد.[9]

شايان ذكر است كه مفهوم سكولاريسم با مفهوم سكولاريزاسيون تفاوت دقيقى دارند; مفهوم دوم، در حكم يك نظريه است و جنبه ى توصيفى و تبيينى و جامعه شناختى دارد; در حالى كه مفهوم اوّل يك ايدئولوژى است و جنبه ى ارزشى و توصيه اى و فلسفى دارد و مبتنى بر بنيادهاى نظرى مى باشد.

هاروى كاكس ـ يكى از طرف داران انديشه ى غير دينى ـ در تفاوت اين دو اصطلاح مى گويد:

« سكولاريزاسيون يا عرفى شدن، يك جريان تاريخى غير قابل باز گشتى است كه طى آن، جوامع از سلطه ى كليسا و عقايد تعصب آميز ما بعد الطبيعى آزاد مى شوند; در حالى كه سكولاريسم و عرف گرايى ايدئولوژى خاصّى است كه جهان بينى مشخصى را تبليغ مى كند و خود به واقع يك دين است ».[10]

نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 99
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست