responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 19

ثانياً

دين بايد متضمن تكامل و سعادت آدمى باشد و از آن رو كه سعادت انسان ها به زمينه هاى فردى، اجتماعى و ساحت هاى ديگر ارتباط دارد، دين نيز ساحت هاى متفاوتى پيدا مى كند.

ثالثاً

نكته ى قابل توجه ديگر اين كه گزاره هاى حقيقى و ارزشى موجود در متون دينى، از سوى حقّ تعالى نازل مى گردد; بر اين اساس بايد به تفكيك ميان حقّ و باطل توجه خاص نمود; چنان چه برخى از محققان و دين پژوهان در اين باره مى نويسند:

« اديان موجود در ميان انسان ها به حقّ و باطل تقسيم مى شوند. دين حقّ عبارت است از آيينى كه داراى عقايد درست و مطابق با واقع است و رفتارهايى را مورد توصيه و تأكيد قرار دهد كه از ضمانت كافى براى صحت و اعتبار برخوردار باشد ».[72]

« معناى اصطلاحى دين، مجموعه ى عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتى است كه براى اداره ى امور جامعه ى انسانى و پرورش انسان ها باشد. گاهى همه ى اين مجموعه، حقّ و گاهى همه ى آن باطل و زمانى مخلوطى از حقّ و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دين حق و در غير اين صورت، آن را دين باطل و يا التقاطى از حق و باطل مى نامند. پس دينى كه مجموع حقّ و باطل باشد، دينى باطل است; زيرا مجموعه ى خارج و داخل، خارج مى باشد ».[73]

« دين حقّ، دينى است كه عقايد، اخلاق، قوانين و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده و دين باطل، دينى است كه از ناحيه ى غير خداوند تنظيم و مقرّر شده باشد ».[74]

سيد قطب نيز مى گويد:

« دين به معناى راه است و دين حق در قرآن (همان دين خدا)، راهى است كه تنها راه راستين و بى خطر باشد. دين حقّ راه هدايت است و راه طبيعت و فطرت ».[75]

علامه ى طباطبايى(ره) نيز در تفسير الميزان، ذيل آيه ى (وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ)[76]مى فرمايد:

اضافه كردن دين به كلمه ى حقّ، اضافه ى موصوف به صفت نيست تا معنايش آن دينى باشد كه حقّ است، بلكه اضافه ى حقيقيه است و مراد به آن دينى است كه منسوب به حقّ است و نسبتش به حقّ اين است كه حقّ اقتضا مى كند انسان آن دين را داشته باشد و انسان را به پيروى از آن دين وادار مى سازد.[77]

رابعاً

هر دينى از دو بخش اساسى تشكيل شده است:

1) عقايد و گزاره هاى حقيقى كه ريشه ى دين دارى به شمار مى رود;

2) دستورات عملى و ارزشى كه بر پايه ى آموزه هاى اعتقادى استوار شده اند.

بر اين اساس، متفكّران اسلامى، دين را به دو بخش اصول و فروع دين يا نظام هست ها و نظام بايدها منشعب ساخته اند.[78]

شايان ذكر است كه تفاوت اديان آسمانى در ساحت نخست، يعنى نظام هست ها نمى گنجد; بلكه نظام بايدها تحوّل پذيرند و سرّ تحوّل آن ها نيز به تفاوت استعدادها و تحولات اجتماعى بر مى گردد.[79]

خامساً

تعريف برگزيده ى ما از دين، اين است كه دين، عبارت است از مجموعه ى حقايق و ارزش هايى كه از طريقِ وحى به وسيله ى كتاب و سنّت، جهت هدايت انسان ها به دست بشر مى رسد. اعم از اين كه مضامين آن از راه هاى عادى نيز به دست آيند يا اين كه حسّ و عقل و شهود بشرى از آن آموزه ها محروم باشند; البته هيچ گاه نبايد آموزه هاى دينى، خرد ستيز باشند.

[1] . رابرت. ا. هيوم، اديان زنده جهان، ترجمه ى عبدالرحيم گواهى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372)، ص 18.

[2] . ميرچاالياده، فرهنگ و دين، ويراسته ى بهاءالدين خرمشاهى، (تهران: طرح نو، 1374)، ص 202.

[3] . بهاء الدين خرمشاهى، دين پژوهى، دايرة المعارف دين، دفتر دوم، (تهران، پژوهشگاه علوم انسانى 1373)، ص 85.

[4] . ر. ك: رابرت.ا. هيوم، همان، ص ص 24 ـ 25.

[5] . استاد محمد تقى جعفرى، فلسفه دين، تدوين عبداللّه نصرى، (چاپ دوم)، ص 20.

[6] . ر. ك: ابن سينا، رساله الحدود، ص ص 74 ـ 75 و خواجه نصير طوسى، اساس الاقتباس، ص ص 441 ـ 442.

[7] . سوره ى فاتحه، آيه ى 4.

[8] . سوره ى ذاريات، آيه ى 6.

[9] . سوره ى زمر، آيه ى 11.

[10] . سوره ى بقره، آيه ى 193.

[11] . سوره ى انفال، آيه ى 39.

[12] . سوره ى كافرون، آيه ى 6.

[13] . سوره ى انعام، آيه ى 161.

[14] . سوره ى آل عمران، آيه ى 19.

[15] . محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج 3، ص 120.

[16] . محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج 4، ص 527، حديث 8811.

[17] . سوره ى بقره، آيه ى 256.

[18] . محمد حسين طباطبايى، همان، ج 2، ص 343.

[19] . محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص ص 372 ـ 375.

[20] . همان.

[21] . همان.

[22] . نهج البلاغه، خطبه اوّل

[23] . محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص ص 378، 395، 372، 371، 370.

[24] . همان.

[25] . همان.

[26] . همان.

[27] . همان.

[28] . همان.

[29] همان.

[30] . همان.

[31] . همان، ج 3، ص 375.

[32] . تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 285.

[33] . محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 395.

[34] . جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه ى على اصغر حكمت، (تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى)،ص ص79 و81.

[35] . همان.

[36] . همان.

[37] . همان.

[38] . عقل و اعتقاد دينى، ص 18.

[39] . همان.

[40] . ماهيت و منشاء دين، ص 112.

[41] . ژان پل ويلهم، جامعه شناسى اديان، ترجمه ى عبدالرحيم گواهى، (مؤسسه تبيان)، ص ص 171 و 172.

[42] . همان.

[43] . همان، ص 168.

[44] . همان.

[45] . ر. ك: ياد نامه ى استاد شهيد مرتضى مطهرى، ص 117.

[46] . محمد تقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، ج 1، ص 28.

[47] . محمد حسين طباطبايى(ره)، الميزان، (بنياد علمى و فكرى علامه)، ج 15، ص 8.

[48] . محمد حسين طباطبايى، شيعه در اسلام، ص 3.

[49] . جعفر سبحانى، فصل نامه ى نقد و نظر، شماره ى 3، ص 19.

[50] . عبداللّه جوادى آملى، شريعت در آينه معرفت، (تهران مركز نشر فرهنگى رجاء، 1373)، ص ص 93 ـ 95.

[51] . الحدود و الحقايق، ص 160.

[52] . المعتمد فى اصول الدين، ص 192.

[53] . شرح العقايد النسفيه، ج 1، ص 6.

[54] . ارشاد الطالبين الى نهج المسترشدين، ص 14.

[55] . عبدالكريم سروش، قبض و بسط تئوريك شريعت، (تهران: انتشارات صراط، چاپ اوّل)، ص ص 255، 121، 79، 80، 25.

[56] . نيكلاس آبركرومبى، فرهنگ جامعه شناسى، ترجمه ى حسن پويا، (تهران: چاپ پخش، 1370)، ص 320.

[57] . با تامور، جامعه شناسى، ص 160.

[58] . دين پژوهى، ج 1، ص 359.

[59] . دين پژوهى، ج 1، ص 93.

[60] . فرهنگ جامعه شناسى، ص 320.

[61] . ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه ى عباس ذرياب خويى،(تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1374)، ص382.

[62] . بنيادهاى دين و جامعه شناسى، ص 37.

[63] . محمد جواد مشكور، خلاصه اديان، (تهران: انتشارات شرق، 1369).

[64] . رابرت .ا. هيوم، همان، ص 23.

[65] . همان، ص 22.

[66] . همان.

[67] . دين پژوهى، ج 1، ص 85.

[68] . جامعه شناسى اديان، ص 172.

[69] . همان، ص 178.

[70] . جان هاسپرز، فلسفه دين، گروه ترجمه ى دفتر تبليغات اسلامى، ص 16.

[71] . محمد جواد لاريجانى، نقد و ديندارى و مدرنيسم، (تهران: انتشارات اطلاعات، 1372)، ص 35.

[72] . محمد تقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، ج 1، ص 28.

[73] . عبدالله جوادى آملى، شريعت در آينه معرفت، ص 93.

[74] . همان، ص 93.

[75] . ويژگى هاى ايدئولوژى اسلامى، ص 18.

[76] . سوره ى توبه، آيه ى 29.

[77] . محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج 9، ص 368.

[78] . محمد تقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، ج 1، ص 29.

[79] . ر، ك: شريعت در آينه معرفت، ص 99; ختم نبوت، ص 13.andisheqom

نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 19
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست