نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 91
مىديدند مسخره مىكردند و مىخنديدند و مىگذشتند" (وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ
مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ).
" ملاء" آن اشراف از خود راضى همه جا مستضعفان را به مسخره مىگيرند
و آنها را موجوداتى پست و در خور تحقير مىپندارند، چرا كه زر و زور ندارند، نه
تنها آنها را مسخره مىكنند، بلكه افكارشان هر قدر بلند باشد و مكتبشان هر اندازه
ريشهدار باشد و اعمالشان هر چند كاملا حساب شده باشد به پندار آنها در خور تحقير
است و به همين دليل پند و اندرز و هشدار و اعلام خطر در آنها اثر نمىكند، تنها
تازيانههاى عذاب دردناك الهى بايد بر پشت آنها نواخته شود.
مىگويند اين گروههاى اشراف قوم نوح هر دسته نوعى استهزاء كه مايه خنده و
تفريح بود براى خود انتخاب مىكردند.
يكى مىگفت: اى نوح مثل اينكه دعوى پيامبرى نگرفت آخر سر، نجار شدى! ...
ديگرى مىگفت: كشتى مىسازى بسيار خوب، دريايش را هم بساز! هيچ آدم عاقل
ديدهاى در وسط خشكى كشتى بسازد؟! ...
بعضى ديگر شايد مىگفتند: اوه كشتى به اين بزرگى براى چه مىخواهى، لا اقل
كوچكتر بساز، كه اگر بخواهى به سوى دريا بكشى براى تو ممكن باشد! مىگفتند و قاه
قاه مىخنديدند و مىگذشتند و اين موضوع در خانهها و مركز كارشان به اصطلاح سوژه
بحثها بود، و با يكديگر در باره نوح و كم فكرى پيروانش سخن مىگفتند!: پير مرد را
تماشا كن آخر عمرى به چه روزى افتاده است؟ حالا مىفهميم كه اگر به سخنان او ايمان
نياورديم حق با ما بود. اصلا عقل درستى ندارد!! و اما نوح با استقامت فوق
العادهاى كه زائيده ايمان است با جديت فراوان به كار خود ادامه مىداد، و
بىاعتنا به گفتههاى بىاساس اين كوردلان از خود
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 91