نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 432
احساس كرد موقع آن فرا رسيده است كه سالها شرمندگى و جدان را با شهادت قاطعش
به پاكى يوسف و گنهكارى خويش جبران كند، به خصوص اينكه او بزرگوارى بى نظير يوسف
را از پيامى كه براى شاه فرستاده بود درك كرد كه در پيامش كمترين سخنى از وى به
ميان نياورده و تنها از زنان مصر به طور سر بسته سخن گفته است.
يك مرتبه گويى انفجارى در درونش رخ داد" فرياد زد: الان حق آشكار شد، من
پيشنهاد كامجويى به او كردم او راستگو است" و من اگر سخنى در باره او گفتم
دروغ بوده است دروغ! (قالَتِ امْرَأَةُ
الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ
لَمِنَ الصَّادِقِينَ).
***
همسر عزيز در ادامه سخنان خود چنين گفت:" من اين اعتراف صريح را به
خاطر آن كردم كه يوسف بداند در غيابش نسبت به او خيانت نكردم" (ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ).
چرا كه من بعد از گذشتن اين مدت و تجربياتى كه داشتهام فهميدهام"
خداوند نيرنگ و كيد خائنان را هدايت نمىكند" (وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ).
در حقيقت (بنا بر اينكه جمله بالا گفتار همسر عزيز مصر باشد همانگونه كه ظاهر
عبارت اقتضا مىكند) او براى اعتراف صريحش به پاكى يوسف و گنهكارى خويش دو دليل
اقامه مىكند. نخست اينكه: وجدانش- و احتمالا بقاياى علاقهاش به يوسف!- به او
اجازه نمىدهد كه بيش از اين حق را بپوشاند و در غياب او نسبت به اين جوان پاكدامن
خيانت كند، و ديگر اينكه با گذشت زمان و ديدن درسهاى عبرت اين حقيقت براى او آشكار
شده است كه خداوند حامى پاكان و نيكان است و هرگز از خائنان حمايت نمىكند، به
همين دليل پردههاى زندگى رؤيايى دربار كم كم از جلو چشمان او كنار مىرود و حقيقت
زندگى را لمس مىكند و مخصوصا
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 432