responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 9  صفحه : 413

سپس براى تاكيد گفتار خود اضافه كرد" اين امرى را كه شما در باره آن از من سؤال كرديد و استفتاء نموديد حتمى و قطعى است" اشاره به اينكه اين يك تعبير خواب ساده نيست، بلكه از يك خبر غيبى كه به تعليم الهى يافته‌ام مايه مى‌گيرد، بنا بر اين جاى ترديد و گفتگو ندارد! (قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيانِ‌) در بسيارى از تفاسير ذيل اين جمله آمده است، كه نفر دوم همين كه اين خبر ناگوار را شنيد در مقام تكذيب گفتار خود بر آمد و گفت من دروغ گفتم چنين خوابى نديده بودم شوخى مى‌كردم، به گمان اينكه اگر خواب خود را تكذيب كند اين سرنوشت دگرگون خواهد شد، و لذا يوسف به دنبال اين سخن گفت آنچه در باره آن استفتاء كرديد، تغيير ناپذير است.

اين احتمال نيز وجود دارد كه يوسف آن چنان در تعبير خواب خود قاطع بود كه اين جمله را به عنوان تاكيد بيان داشت.

***
اما در اين هنگام كه احساس مى‌كرد اين دو بزودى از او جدا خواهند شد، براى اينكه روزنه‌اى به آزادى پيدا كند، و خود را از گناهى كه به او نسبت داده بودند تبرئه نمايد،" به يكى از آن دو رفيق زندانى كه مى‌دانست آزاد خواهد شد سفارش كرد كه نزد مالك و صاحب اختيار خود (شاه) از من سخن بگو" تا تحقيق كند و بى‌گناهى من ثابت گردد (وَ قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ‌) اما اين" غلام فراموشكار" آن چنان كه راه و رسم افراد كم‌ظرفيت است كه چون به نعمتى برسند صاحب نعمت را بدست فراموشى مى‌سپارند- به كلى مساله يوسف را فراموش كرد.

ولى تعبير قرآن اين است كه" شيطان ياد آورى از يوسف را نزد صاحبش از خاطر او برد" (فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ‌).

و به اين ترتيب، يوسف بدست فراموشى سپرده شد،" و چند سال در زندان‌

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 9  صفحه : 413
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست