نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 395
و اين كار خود دليل بر اين است كه او از شوهر خود، حساب نمىبرد، و از رسوايى
گذشتهاش درسى نگرفت.
" سپس به يوسف دستور داد كه در آن مجلس، گام بگذارد" تا زنان
سرزنشگر، با ديدن جمال او. وى را در اين عشقش ملامت نكنند (وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَ).
تعبير به اخْرُجْ عَلَيْهِنَ (بيرون بيا) به جاى" ادخل" (داخل شو) اين معنى را مىرساند كه همسر
عزيز، يوسف را در بيرون نگاه نداشت، بلكه در يك اطاق درونى كه احتمالا محل غذا و
ميوه بوده، سرگرم ساخت تا ورود او به مجلس از در ورودى نباشد و كاملا غير منتظره و
شوك آفرين باشد!.
اما زنان مصر كه طبق بعضى از روايات ده نفر و يا بيشتر از آن بودند، هنگامى كه
آن قامت زيبا و چهره نورانى را ديدند، و چشمشان به صورت دلرباى يوسف افتاد، صورتى
همچون خورشيد كه از پشت ابر ناگهان ظاهر شود و چشمها را خيره كند، در آن مجلس طلوع
كرد چنان واله و حيران شدند كه دست از پا و ترنج از دست، نمىشناختند" آنها
بهنگام ديدن يوسف او را بزرگ و فوق العاده شمردند" (فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ).
" و آن چنان از خود بى خود شدند كه (بجاى ترنج) دستها را بريدند" (و
قطعن ايديهن).
و هنگامى كه ديدند، برق حيا و عفت از چشمان جذاب او مىدرخشد و رخسار معصومش
از شدت حيا و شرم گلگون شده،" همگى فرياد بر آوردند كه نه، اين جوان هرگز
آلوده نيست، او اصلا بشر نيست، او يك فرشته بزرگوار آسمانى است" (وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا
مَلَكٌ كَرِيمٌ) [1]
[1] حاشَ لِلَّهِ، از
ماده" حشى" به معنى طرف و ناحيه است و" تحاشى" به معنى
كنارگيرى مىآيد و مفهوم جمله" حاش للَّه" اين است كه خدا منزه است،
اشاره به اينكه يوسف هم بندهاى است پاك و منزه.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 395