30- گروهى از زنان شهر گفتند كه همسر عزيز جوانش (غلامش را) بسوى خود دعوت مىكند
و عشق اين جوان در اعماق قلبش نفوذ كرده، ما او را در گمراهى آشكار مىبينيم!.
31- هنگامى كه (همسر عزيز) از فكر آنها با خبر شد بسراغ آنها فرستاد (و از
آنها دعوت كرد) و براى آنها پشتىهاى گرانقيمتى فراهم ساخت، و بدست هر كدام چاقويى
(براى بريدن ميوه) داد و در اين موقع (به يوسف) گفت وارد مجلس آنان شو، هنگامى كه
چشمشان به او افتاد در تعجب فرو رفتند و (بى اختيار) دستهاى خود را بريدند! و
گفتند منزه است خدا اين بشر نيست، اين يك فرشته بزرگوار است!.
32- (همسر عزيز) گفت اين همان كسى است كه بخاطر (عشق) او مرا سرزنش كرديد
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 391