نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 343
سوزان مىدوند با نهايت تواضع و فروتنى نزد تو مىآيند، اما تو چنان اوج
گرفتهاى كه آنها باور نمىكنند برادرشان باشى، آن روز به آنها خواهى گفت، آيا شما
نبوديد كه با برادر كوچكتان يوسف چنين و چنان كرديد؟ و در آن روز چقدر شرمسار و
پشيمان خواهند شد.
اين وحى الهى به قرينه آيه 22 همين سوره وحى نبوت نبود بلكه الهامى بود به قلب
يوسف براى اينكه بداند تنها نيست و حافظ و نگاهبانى دارد، اين وحى نور اميد بر قلب
يوسف پاشيد و ظلمات ياس و نوميدى را از روح و جان او بيرون كرد.
***
برادران يوسف نقشهاى را كه براى او كشيده بودند، همانگونه كه مىخواستند
پياده كردند ولى بالآخره بايد فكرى براى بازگشت كنند كه پدر باور كند يوسف به صورت
طبيعى، و نه از طريق توطئه، سر به نيست شده است، تا عواطف پدر را به سوى خود جلب
كنند.
طرحى كه براى رسيدن اين هدف ريختند اين بود، كه درست از همان راهى كه پدر از
آن بيم داشت و پيش بينى مىكرد وارد شوند، و ادعا كنند يوسف را گرگ خورده، و دلائل
قلابى براى آن بسازند.
قرآن مىگويد:" شب هنگام برادران گريهكنان به سراغ پدر رفتند" (وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ).
گريه دروغين و قلابى، و اين نشان مىدهد كه گريه قلابى هم ممكن است و نمىتوان
تنها فريب چشم گريان را خورد!.
***
پدر كه بىصبرانه انتظار ورود فرزند دلبندش يوسف را مىكشيد با يك نگاه به
جمع آنها و نديدن يوسف در ميانشان سخت تكان خورد، بر خود لرزيد،
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 343