نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 175
خودشان براى انجام ماموريتى به سوى قوم لوط مىروند.
هنگامى كه وحشت ابراهيم از آنها زائل شد، و از طرفى بشارت فرزند و جانشين
برومندى به او دادند، فورا به فكر قوم لوط كه آن رسولان مامور نابودى آنها بودند
افتاد و شروع به مجادله و گفتگو در اين باره با آنها كرد (فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ
الْبُشْرى يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ) [1] در اينجا ممكن
است، اين سؤال پيش آيد كه چرا ابراهيم در باره يك قوم آلوده گنهكار به گفتگو
برخاسته و با رسولان پروردگار كه ماموريت آنها به فرمان خدا است به مجادله پرداخته
است (و به همين دليل تعبير به" يُجادِلُنا" شده، يعنى با ما مجادله مىكرد) در حالى كه اين كار
از شان يك پيامبر، آن هم پيامبرى به عظمت ابراهيم دور است.
لذا قرآن بلافاصله در آيه بعد مىگويد:" ابراهيم بردبار، بسيار مهربان، و
متوكل بر خدا و بازگشت كننده به سوى او بود" (إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ) [2] در واقع با اين سه جمله پاسخ سر بسته و كوتاهى به اين سؤال داده شده است.
توضيح اينكه: ذكر اين صفات براى ابراهيم به خوبى نشان مىدهد كه مجادله او
مجادله ممدوحى بوده است، و اين به خاطر آنست كه براى ابراهيم
[1]" روع" (بر وزن نوع) به
معنى ترس و وحشت است، و" روع" (بر وزن نوح) به معنى روح يا بخشى از روح
كه مركز نزول ترس و وحشت است مىباشد (به قاموس اللغة مراجعه شود).
[2]" حليم" از حلم به معنى
بردبارى در راه رسيدن به يك هدف مقدس است و" اواه" در اصل به معنى كسى
است كه فراوان آه مىكشد، خواه به خاطر ترس از مسئوليتهاى خود باشد و يا مشكلات و
مصائبى كه دامن مردم را گرفته است، و" منيب" از ماده" انابه"
به معنى رجوع و بازگشت است.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 175