نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 7 صفحه : 46
سؤال گروهى
بود و آن اينكه به پيامبرش مىگويد به آنها بگو:" من از غيب و اسرار نهان
آگاه نيستم زيرا اگر از اسرار نهان آگاهى داشتم منافع فراوانى را براى خودم فراهم
مىساختم و هيچگونه زيانى به من نمىرسيد" (وَ لَوْ
كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ
السُّوءُ) [1] چون آن كس كه از تمام اسرار نهان آگاه باشد،
مىتواند آنچه را به نفع او است انتخاب كند و از آنچه ممكن است به زيان او تمام
شود بپرهيزد.
سپس مقام
واقعى و رسالت خويش را در يك جمله كوتاه و صريح بيان كرده مىگويد:" من فقط
بيم دهنده و بشارت دهنده براى افرادى كه ايمان مىآورند هستم" (إِنْ
أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).
***
آيا پيامبر از غيب آگاهى نداشت.؟
پاره از
كسانى كه مطالعات محدودى دارند و تنها با توجه سطحى به يك آيه بدون در نظر گرفتن
آيات ديگر قرآن و حتى قرائنى كه در خود آن آيه وجود دارد داورى مىكنند، آيه بالا
را دليل بر نفى علم غيب به طور مطلق از پيامبران دانستهاند.
در حالى كه
آيه فوق" علم بالذات و مستقل" را از پيامبر ص نفى ميكند همانگونه كه
مالكيت هر گونه سود و زيان را به طور مستقل از او نفى كرده است با اينكه شك نيست
هر انسانى مالك سود و زيانهايى در باره خويش و ديگران است.
بنا بر اين
جمله قبل گواه روشنى است بر اينكه هدف نفى مالكيت سود و زيان يا نفى علم غيب به
طور مطلق نيست بلكه هدف نفى استقلال مىباشد و به تعبير ديگر
[1] در حقيقت در آيه فوق جمله و لا اعلم الغيب
محذوف شده و جمله بعد بر آن گواهى مىدهد.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 7 صفحه : 46