نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 7 صفحه : 400
بود اين قدر مزاحم او نمىشد كه حضورش در مدينه بار سنگينى بر خاطر خليفه باشد
و به هيچ وجه نتواند او را تحمل كند.
و عجيبتر از آن سخنى است كه نويسنده" المنار" در ذيل همين آيه مورد
بحث ضمن اشاره به جريان" ابو ذر" مىگويد كه داستان" ابو ذر"
نشان مىدهد كه در عصر صحابه (مخصوصا عثمان) چه اندازه اظهار عقيده آزاد بود! و
دانشمندان محترم بودند! و خلفاء محبت داشتند! تا آنجا كه" معاويه" جرئت
نكرد به" ابو ذر" چيزى بگويد بلكه به بالاتر از خود يعنى خليفه نوشت و
از او دستور خواست! به راستى تعصب چه كارها كه نمىكند آيا تبعيد به سرزمين گرم و
خشك و سوزان" ربذه" سرزمين مرگ و آتش نمونه احترام به آزادى فكر و محبت
به علماء بود؟ آيا سپردن اين صحابى بزرگ را به دست مرگ دليل بر حريت عقيده محسوب
مىشد؟ آيا اگر معاويه از ترس سيل افكار عمومى به تنهايى نقشهاى براى ابو ذر
نكشيد دليل بر اين است كه نسبت به او احترام مىگذاشت؟
و باز از عجائب اين داستان اين است كه مدافعان از خليفه مىگويند:
تبعيد ابو ذر به حكم قانون" تقديم دفع مفسده بر جلب مصلحت" صورت
گرفت، زيرا گرچه بودن ابو ذر در مدينه مصالح بزرگى داشت و مردم از علم و دانش او
بهره فراوان مىبردند ولى عثمان عقيده داشت كه ماندن او در مدينه به خاطر طرز تفكر
انعطافناپذير و خشنى كه در باره اموال داشت سرچشمه مفاسدى خواهد شد و لذا از
منافع وجود او چشم پوشيده و او را به خارج از مدينه فرستاد و چون هم ابو ذر مجتهد
بود و هم عثمان، در اينجا ايرادى به عمل هيچكدام وارد نخواهد شد!. [1] راستى ما
نمىدانيم چه مفسدهاى بر وجود ابو ذر در مدينه مترتب مىشد؟