نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 36
جريان را طبق
نقل بحار الانوار از على بن ابراهيم به طور خلاصه ذيلا مىآوريم:
" اسعد
بن زراره" و" ذكوان بن عبد قيس" كه از طايفه" خزرج"
بودند، به مكه آمدند در حالى كه ميان طايفه" اوس" و" خزرج"
جنگ طولانى بود و مدتها شب و روز سلاح بر زمين نمىگذاشتند، و آخرين جنگ آنها
روز" بعاث" بود كه در آن جنگ طايفه اوس بر خزرج پيشى گرفت، به همين جهت
اسعد و ذكوان به مكه آمدند تا از مردم مكه پيمانى بر ضد طايفه اوس بگيرند، هنگامى
كه به خانه" عتبة بن ربيعه" وارد شدند و جريان را براى او گفتند در پاسخ
گفت:
شهر ما از
شهر شما دور است، مخصوصا گرفتارى تازهاى پيدا كردهايم كه ما را سخت به خود مشغول
داشته،" اسعد" پرسيد چه گرفتارى؟ شما كه در حرم امن زندگى داريد.
"
عتبه" گفت: مردى در ميان ما ظهور كرده كه ميگويد: فرستاده خدا هستم! عقل ما
را ناچيز مىشمرد و به خدايان ما بد مىگويد، جوانان ما را فاسد و اجتماع ما را
پراكنده نموده است!" اسعد" پرسيد اين مرد چه نسبتى به شما دارد؟ گفت:
فرزند عبد اللَّه بن عبد المطلب و اتفاقا از خانوادههاى شريف ما است.
"
اسعد" و" ذكوان" در فكر فرو رفتند و به خاطرشان آمد كه از يهود
مدينه مىشنيدند به همين زودى پيامبرى در مكه ظهور خواهد كرد، و به مدينه هجرت
خواهد نمود.
"
اسعد" پيش خود گفت: نكند اين همان كسى باشد كه يهود از او خبر مىدادند.
سپس پرسيد او
كجاست؟
"
عتبه" گفت: در حجر اسماعيل كنار خانه خدا هم اكنون نشسته است
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 36