نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 4 صفحه : 229
هيچگونه ارتباطى با وحدت وجود نمىتواند داشته باشد اگر چه در جاى خود وحدت
وجود صوفيه نيز ابطال شده است.
6- گاهى بعضى از مسيحيان مىگويند اگر ما مسيح ع را ابن اللَّه مىگوييم درست
مانند آن است كه شما به امام حسين ع ثار اللَّه و ابن ثاره (خون خدا و فرزند خون
خدا) مىگوييد و يا در پارهاى از روايات به على ع يد اللَّه اطلاق شده است.
ولى بايد گفت: اولا اين اشتباه بزرگى است كه بعضى" ثار" را معنى
به" خون" كردهاند، زيرا ثار هيچگاه در لغت عرب بمعنى خون نيامده است
بلكه بمعنى" خونبها" است، (در لغت عرب بخون،" دم" اطلاق
ميشود) بنا بر اين" ثار اللَّه" يعنى اى كسى كه خونبهاى تو متعلق به خدا
است و او خونبهاى تو را ميگيرد، يعنى تو متعلق به يك خانواده نيستى كه خونبهاى تو
را رئيس خانواده بگيرد، و نيز متعلق به يك قبيله نيستى كه خونبهاى ترا رئيس قبيله
بگيرد تو متعلق به جهان انسانيت و بشريت ميباشى، تو متعلق به عالم هستى و ذات پاك
خدايى، بنا بر اين خونبهاى تو را او بايد بگيرد، و همچنين تو فرزند على بن ابى
طالب هستى كه شهيد راه خدا بود و خونبهاى او را نيز خدا بايد بگيرد.
ثانيا اگر در عبارتى در مورد مردان خدا تعبير مثلا به يد اللَّه شود قطعا يك
نوع تشبيه و كنايه و مجاز است، ولى آيا هيچ مسيحى واقعى حاضر است ابن اللَّه بودن
مسيح را يك نوع مجاز و كنايه بداند مسلما چنين نيست زيرا منابع اصيل مسيحيت ابن را
بعنوان" فرزند حقيقى" مىشمرند و ميگويند: اين صفت مخصوص مسيح ع است نه
غير او، و اينكه در بعضى از نوشتههاى سطحى تبليغاتى مسيحى ديده ميشود كه ابن
اللَّه را بصورت كنايه و تشبيه گرفتهاند بيشتر جنبه عوام فريبى دارد، براى روشن
شدن اين مطلب عبارت زير را كه نويسنده كتاب قاموس مقدس در واژه خدا آورده با دقت
توجه كنيد:" و لفظ پسر خدا يكى از القاب منجى و فادى ما است كه بر شخص ديگر
اطلاق نمىشود
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 4 صفحه : 229