نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 24 صفحه : 71
موسى را از
آن مبرا ساخت، در اين آيه مىخوانيم يا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا
قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً:
" اى
كسانى كه ايمان آوردهايد همانند كسانى نباشيد كه موسى را آزار دادند و خداوند او
را (از آنچه در حق او مىگفتند) مبرا ساخت".
اين نسبتها
بسيار بود، گاه او را متهم به قتل برادرش هارون كردند! و گاه (العياذ باللَّه) به
روابط نامشروع با يك زن بدكار (توطئهاى كه توسط قارون حيلهگر چيده شده بود تا
زير بار فرمان زكات نرود!) و گاه او را متهم به سحر و جنون، و يا پارهاى از عيوب
جسمانى كه شرح آن ذيل آيه فوق در سوره احزاب آمده است كردند
[1] چگونه ممكن است كسى مدعى ايمان به پيامبرى باشد، و چنين نسبتهايى را
به او بدهند؟ آيا اين روشنترين نمونه جدايى گفتار از كردار نيست؟ و لذا موسى
مىگويد: با اينكه شما يقين داريد من رسول خدا هستم اين سخنان ناروا چيست؟! ولى
اين عمل بدون مجازات نماند چنان كه در پايان آيه مورد بحث مىخوانيم:" هنگامى
كه آنها از حق منحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت، و خدا فاسقان را هدايت
نمىكند (فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا
يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ).
چه مصيبتى از
اين بزرگتر؟ كه انسان از هدايت الهى محروم گردد و قلبش از حق منحرف شود
[2]؟
از اين تعبير
استفاده مىشود كه هدايت و ضلالت، هر چند از ناحيه خداوند است اما زمينهها و
مقدمات و عوامل آن، از ناحيه خود انسان است، زيرا از يك سو