نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 24 صفحه : 402
و احتمالا هر كدام در عين اعتراف به خطاى خويش گناه اصلى را به دوش ديگرى
مىانداخت، و او را شديدا سرزنش مىكرد كه تو عامل اصلى بدبختى ما شدى؟ و گرنه ما
اينقدر هم از خدا و عدالت بيگانه نبوديم! آرى اينچنين است سرنوشت همه ظالمانى كه
در چنگال عذاب الهى گرفتار مىشوند كه در عين اعتراف به گناه، هر كدام سعى دارد
عامل اصلى بدبختى خود را ديگرى بشمرد، شايد به اين دليل كه در اينگونه موارد
معمولا يكى پيشنهاد مىكند، و ديگرى تاييد مىنمايد، و يكى اجراى آن را بر عهده
مىگيرد و ديگرى با سكوت خود ابراز رضايت مىكند، ولى روشن است كه همه آنها شريك
جرم و دخيل در گناهند.
***
سپس مىافزايد: هنگامى كه به عمق بدبختى خود آگاه شدند فريادشان بلند شد
و" گفتند: واى بر ما كه طغيانگر بوديم"! (قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ).
آنها در مرحله قبل اعتراف به" ظلم" و ستم كردند، و در اينجا اعتراف
به" طغيان" و در حقيقت طغيان مرحلهاى است بالاتر از ظلم، زيرا ظالم
ممكن است اصل قانون را بپذيرد ولى بر اثر غلبه هواى نفس ستم كند، اما طغيانگر اصلا
زير بار قانون نمىرود و آن را به رسميت نمىشناسد.
اين احتمال نيز وجود دارد كه ظلم اشاره به" ظلم بر خويشتن" است، و طغيان
اشاره به" تجاوز بر حق ديگران".
اين نكته نيز قابل توجه است كه عرب هنگامى كه با مصيبتى روبرو مىشود و يا
مىخواهد اظهار انزجار از چيزى كند گاه" ويس" مىگويد و گاه"
ويح" و گاه" ويل" كه اولى در مصيبت خفيف است، و دومى شديدتر،
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 24 صفحه : 402