گاه" به
او مىگفتند: اگر دست از كار خود برندارى سنگسارت مىكنيم""
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ"
(شعراء 116).
و گاه گلوى او
را چنان مىفشردند كه بى هوش به زمين مىافتاد، اما هنگامى كه به هوش مىآمد
مىگفت: اللهم اغفر لقومى فانهم لا يعلمون:
"
خداوندا قوم مرا ببخش كه نمىدانند"! [1]
خلاصه او را از هر طريق توانستند آزار دادند، اما او دست از تبليغ و هدايت
برنداشت.
قابل توجه
اينكه در اين آيه تكذيب دو بار ذكر شده ظاهرا به اين جهت كه دفعه اول به صورت
سربسته و بار دوم شرح آن است.
تعبير
به" عبدنا" (بنده ما) اشاره به اين است كه اين قوم مغرور و طغيانگر در
حقيقت با ما طرف بودند نه با شخص نوح! جمله" و ازدجر" در اصل از"
زجر" به معنى دور ساختن و طرد كردن كسى با صداى بلند و فرياد است، ولى به هر
گونه عملى كه به منظور مانع شدن كسى از ادامه كارى انجام مىشود اطلاق مىگردد، و
جالب اينكه در آيه مورد بحث" قالوا" به صورت" فعل معلوم"
آمده، و" و ازدجر" به صورت" فعل مجهول" شايد به اين جهت كه
اعمال آنها در زجر نوح از گفته آنها بدتر و نارواتر بود تا آنجا كه خداوند نامى از
اين گروه نمىبرد و آنها را قابل ذكر نمىشمرد.
***
سپس
مىافزايد:" هنگامى كه نوح از هدايت آنها به كلى مايوس گشت به درگاه الهى
عرضه داشت: پروردگارا! اين گروه طاغى و مجرم بر من غلبه