نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 20 صفحه : 78
قرآن مىگويد:" فرعون گفت: بگذاريد من موسى را به قتل برسانم و او
پروردگارش را بخواند تا نجاتش دهد"! (وَ
قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسى وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ).
از اين تعبير استفاده مىشود كه اكثريت مشاوران كه مانع قتل موسى بودند يا لا
اقل بعضى از آنان به اين امر استدلال مىكردند كه با توجه به كارهاى خارق العاده
موسى ممكن است نفرينى كند و خدايش عذاب بر ما نازل كند، اما فرعون مغرور مىگويد:
من او را مىكشم هر آنچه باداباد! البته معلوم نيست انگيزه واقعى اطرافيان و
مشاوران در اين ممانعت چه بود؟ در اينجا احتمالات زيادى وجود دارد كه ممكن است همه
آنها با هم صحيح باشد.
نخست ترس از عذاب احتمالى پروردگار.
دوم ترس از اينكه موسى بعد از كشته شدن به عنوان يك شهيد و قهرمان در هالهى
از قدس فرو رود و آئين او مؤمنان و هواخواهان بسيارى پيدا كند، مخصوصا اگر اين
ماجرا بعد از داستان مبارزه موسى با ساحران و غلبه عجيب و خارق العاده او بر آنان
رخ داده باشد، و ظاهرا چنين است زيرا موسى در نخستين برخورد با فرعون دو معجزه
بزرگ خود (معجزه عصا و يد بيضاء) را نشان داده بود، و همين امر سبب شد كه فرعون او
را ساحر بخواند، و دعوت براى مبارزه با جمع ساحران بنمايد، و اميدوار بود از اين
طريق بتواند بر موسى غلبه كند لذا در انتظار روز موعود به سر مىبرد.
با اين حال دليلى ندارد كه فرعون در اين فاصله زمانى تصميم قتل موسى را گرفته
باشد، يا از تبديل دين و آئين مردم مصر در وحشت فرو رود [1]
[1] در تفسير" الميزان"
آمده است كه آيه 36 سوره شعراء" قالُوا
أَرْجِهْ وَ أَخاهُ" (او و برادرش را
نگاه دار) دليل بر اين است كه گروهى بودند كه فرعون را از قتل موسى مانع مىشدند-
ولى بررسى آيات مربوط به داستان موسى نشان مىدهد كه در آن وقت تصميم قتل او در
كار نبود، تنها هدف اين بود كه به اصطلاح صدق و كذب آنها روشن گردد و تصميم قتل
بعد از ماجراى ساحران و نفوذ موسى در اعماق قلوب گروهى از مردم مصر بود كه فرعون
را در وحشت سختى فرو برد.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 20 صفحه : 78