نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 20 صفحه : 326
است، هرگز مسلمان نخواهد شد، هنگامى كه چشمش به امام صادق ع افتاد گفت اى آقا
و بزرگ من! امام فرمود
ما جاء بك الى هذا الموضع؟
:" تو اينجا براى چه آمدهاى"؟! عرض كرد: عادة الجسد، و سنة البلد،
و لننظر ما الناس فيه من الجنون و الحق و رمى الحجارة!:" براى اينكه هم جسم
ما عادت كرده، هم سنت محيط اقتضاء مىكند، ضمنا نمونههايى از كارهاى جنونآميز
مردم، و سر تراشيدنها، و سنگ انداختنها را تماشا كنم!!" امام فرمود:
انت بعد على عتوك و ضلالك، يا عبد الكريم!
:" تو هنوز بر سركشى و گمراهى خود باقى هستى، اى عبد الكريم" [1]! او خواست شروع
به سخن كند امام فرمود:"
لا جِدالَ فِي الْحَجِ
:" در حج جاى مجادله نيست" و عباى خود را از دست او كشيد، و اين
جمله را فرمود:
ان يكن الامر كما تقول- و ليس كما تقول- نجونا و نجوت، و ان يكن الامر كما
نقول- و هو كما نقول- نجونا و هلكت!:
" اگر مطلب اين باشد كه تو مىگويى (و خدا و قيامتى در كار نباشد) كه
مسلما چنين نيست، هم ما اهل نجاتيم و هم تو، ولى اگر مطلب اين باشد كه ما
مىگوئيم، و حق نيز همين است، ما اهل نجات خواهيم بود و تو هلاك مىشوى".
" ابن ابى العوجاء" رو به همراهانش كرد و گفت: وجدت فى قلبى حزازة
فردونى، فردوه فمات!:" در درون قلبم دردى احساس كردم، مرا بازگردانيد، او را
بازگرداندند و به زودى از دنيا رفت" [2]!
***
[1]" عبد الكريم" اسم
اصلى" ابن ابى العوجاء" بود، و چون او منكر خدا بود امام ع مخصوصا او را
به اين نام صدا مىزد تا شرمنده شود
[2] كافى جلد 1 ص 61 (كتاب التوحيد
باب حدوث العالم)
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 20 صفحه : 326