نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 19 صفحه : 46
(إِنَّا كَذلِكَ نَفْعَلُ
بِالْمُجْرِمِينَ).
اين سنت
هميشگى ما است، سنتى كه از قانون عدالت نشات گرفته است.
***
و بعد به
بيان ريشه اصلى بدبختى آنها پرداخته مىگويد:" آنها چنان بودند كه وقتى كلمه
توحيد و لا اله الا اللَّه به آنان گفته مىشد استكبار مىكردند" (إِنَّهُمْ
كانُوا إِذا قِيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ).
آرى ريشه
تمام انحرافات آنها تكبر و خود برتربينى، و زير بار حق نرفتن و بر سر سنتهاى غلط و
تقاليد باطل اصرار و لجاجت ورزيدن، و به همه چيز غير از آن با ديده تحقير نگريستن
بود.
نقطه مقابل
روح استكبار همان خضوع و تسليم در برابر حق است كه اسلام واقعى همين است و بس، آن
استكبار مايه تيره روزى است، و اين خضوع و تسليم خميرمايه سعادت.
جالب اينكه
در بعضى از آيات قرآن عذاب الهى مستقيما در ارتباط با استكبار معرفى شده، چنان كه
در آيه 20 سوره احقاف مىخوانيم:" فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ
عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِ":"
امروز عذاب خواركننده جزاى شما است به خاطر آنكه در زمين به ناحق استكبار
مىكرديد".
***
ولى آنها
براى اين گناه بزرگ خود عذرى بدتر از گناه مىآوردند،" و پيوسته مىگفتند:
آيا ما خدايان و بتهاى خود را به خاطر شاعر ديوانهاى رها كنيم"؟! (وَ
يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ).
شاعرش
مىناميدند چون سخنانش آن چنان در دلها نفوذ داشت و عواطف انسانها را همراه خود
مىبرد كه گويى موزونترين اشعار را مىسرايد، در حالى كه گفتارش ابدا شعر نبود، و
مجنونش مىخواندند به خاطر اينكه رنگ محيط بخود
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 19 صفحه : 46