عجب اين است كه تاجر هنگامى كه بداند يكى از اموالش در معرض تلف است حاضر است
آن را حتى به صورت نسيه بفروشد، هر چند طرف فقير باشد، مىگويد: اين بهتر از اين
است كه بگذارم و نابود شود.
و اگر تاجرى در چنين شرايطى اقدام به فروش اموالش نكند تا نابود شود او
را" خطا كار" مىشمرند! و اگر در چنين شرائطى خريدار سرمايهدارى پيدا
شود و به او نفروشد او را" بىعقل" معرفى مىكنند.
و اگر علاوه بر همه اينها خريدار با داشتن تمكن مالى همه گونه وثيقه بسپارد و
سند قابل اطمينانى نيز بنويسد در عين حال به او نفروشد" ديوانه" اش
مىخوانند! ولى تعجب در اين است كه همه ما اين كارها را انجام مىدهيم و هيچكس آن
را جنون نمىشمرد! زيرا تمام اموال ما قطعا در معرض زوال است و خواه ناخواه از دست
ما بيرون خواهد رفت، و انفاق كردن در راه خدا يك نوع وام دادن به او است، و ضامنى
بسيار معتبر يعنى خداوند بزرگ فرموده: وَ ما
أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ:" هر چه را انفاق كنيد عوضش را مىدهد" و در عين حال املاك خود را
نزد ما گروگان گذاشته، چرا كه هر چه در دست انسان است عاريتى از ناحيه اوست (و
محكمترين سندها از كتب آسمانى در اين زمينه در اختيار ما نهاده).
اما با همه اينها بسيارى از ما اموال خود را انفاق نمىكنيم و مىگذاريم