نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 254
آنها در يكى از روزهاى جنگ، براى نبرد تن به تن آماده شدند، لباس رزم در بر
پوشيدند و از نقطه باريكى از خندق كه از تير رس سپاهيان اسلام نسبتا دور بود با
اسب خود، به جانب ديگر خندق پرش كردند، و در برابر لشكر اسلام حاضر شدند كه از
ميان اينها عمرو بن عبد ود از همه نامآورتر بود.
او كه مغزش از غرور خاصى لبريز بود، و سابقه زيادى در جنگ داشت جلو آمد و
مبارز طلبيد، صداى خود را بلند كرد و نعره بر آورد.
طنين فرياد" هل من مبارز" او در ميدان احزاب پيچيد، و چون كسى از
مسلمانان آماده مقابله با او نشد جسورتر گشت، و عقائد مسلمين را به سخريه كشيد و
گفت: شما كه مىگوئيد كشتگانتان در بهشت هستند و مقتولين ما در دوزخ، آيا يكى از
شما نيست كه من او را به بهشت بفرستم يا او مرا به دوزخ اعزام كند؟! و در اينجا
اشعار معروفش را خواند.
و لقد بححت عن النداء
بجمعكم هل من مبارز!
و وقفت اذ جبن المشجع
موقف البطل المناجز!
ان السماحة و الشجاعة فى
الفتى خير الغرائز!
" بسكه فرياد كشيدم- در ميان جمعيت شما و مبارز طلبيدم صدايم گرفت! من هم
اكنون در جايى ايستادهام كه شبه قهرمانان از ايستادن در موقف قهرمانان جنگجو ترس
دارند! آرى بزرگوارى و شجاعت در جوانمردان بهترين غرائز است"! در اينجا
پيامبر ص فرمان داد يك نفر برخيزد و شر اين مرد را از سر مسلمانان كم كند، اما
هيچكس جز على بن ابى طالب ع آماده اين جنگ نشد.
پيامبر ص به او فرمود، اين عمرو بن عبد ود است، على ع عرض كرد
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 254