نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 142
فرمود: با اين دوست من با مدارا و لطف رفتار كن چرا كه او مردى با ايمان است،
عرض كرد اى محمد! بشارت بر تو باد كه من نسبت به همه مؤمنان با محبتم و بدان اى
محمد ص به هنگامى كه قبض روح بعضى از فرزندان آدم را مىكنم خانواده او فرياد
مىكشند، من در كنار خانه مىايستم، مىگويم من گناهى ندارم (عمر او پايان يافته
بود) من باز كرارا به ميان شما بر مىگردم! بهوش باشيد، بهوش! سپس مىافزايد:
ما خلق اللَّه من اهل بيت مدر و لا شعر و لا وبر، فى بر و لا بحر الا و انا
اتصفحهم فى كل يوم و ليلة خمس مرات حتى انى لاعرف بصغيرهم و كبيرهم منهم بانفسهم:
" خدا هيچ انسانى را از ساكنان شهر و بيابان، خانه و خيمه، در خشكى و
دريا، نيافريده، مگر اينكه من در هر شبانه روز پنج بار دقيقا به آنها نگاه مىكنم
تا آنجا كه من صغير و كبير آنها را بهتر از خودشان مىشناسم"! [1] روايات ديگرى
نيز به همين مضمون در منابع مختلف اسلامى آمده است كه مطالعه مجموع آنها هشدارى
است براى همه انسانها كه بدانند ميان آنان و مرگ فاصله زيادى نيست!، و در يك لحظه
كوتاه ممكن است همه چيز پايان گيرد.
آيا با اين حال جاى اين است كه انسان به زرق و برق اين جهان مغرور گردد و
آلوده انواع ظلم و گناه شود، و از عاقبت كار غافل بماند؟
***
[1] تفسير" در المنثور" طبق
نقل الميزان جلد 16 صفحه 268.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 142