نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 16 صفحه : 59
راهنمايى از
پيش رو حركت مىكرد و موسى از پشت سرش، باد بر لباس دختر مىوزيد و ممكن بود لباس
را از اندام او كنار زند، حيا و عفت موسى ع اجازه نمىداد چنين شود، به دختر گفت
من از جلو مىروم بر سر دو راهيها و چند راهيها مرا راهنمايى كن.
[1] موسى وارد خانه شعيب شد، خانهاى كه نور نبوت از آن ساطع است، و
روحانيت از همه جاى آن نمايان، پير مردى با وقار با موهاى سفيد در گوشهاى نشسته،
به موسى خوش آمد گفت.
از كجا
مىآيى؟ چه كارهاى؟ در اين شهر چه مىكنى؟ هدف و مقصودت چيست؟ چرا تنها هستى.
و از اينگونه
سؤالات.
موسى ماجراى
خود را براى شعيب بازگو كرد.
قرآن
مىگويد:" هنگامى كه موسى نزد او آمد و سرگذشت خود را براى وى شرح داد گفت:
نترس، از جمعيت ظالمان رهايى يافتى" (فَلَمَّا
جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ
الظَّالِمِينَ).
سرزمين ما از
قلمرو آنها بيرون است، و آنها دسترسى به اينجا ندارند، كمترين وحشتى به دل راه
مده، تو در يك منطقه امن و امان قرار دارى، از غربت و تنهايى رنج نبر، همه چيز به
لطف خدا حل مىشود.
موسى به زودى
متوجه شد استاد بزرگى پيدا كرده كه چشمههاى زلال علم و معرفت و تقوا و روحانيت از
وجودش مىجوشد، و مىتواند او را به خوبى سيراب كند.
شعيب نيز
احساس كرد شاگرد لايق و مستعدى يافته كه مىتواند علوم و دانشها و تجربيات يك عمر
خود را به او منتقل سازد، آرى به همان اندازه كه شاگرد از