اين اعتقاد باطنى بتپرستان است كه حتى از اظهار آن با زبان ابا نداشتند، زيرا
آنها هم" خالق" را خدا مىدانستند و هم" رب و مدبر جهان" را
خدا معرفى مىكردند.
بعد مىافزايد:" بگو حمد و ستايش مخصوص خدا است" (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ).
حمد و سپاس براى كسى است كه همه نعمتها از ناحيه او است، زيرا هنگامى كه آب كه
سرچشمه اصلى حيات و مايه زندگى همه جانداران است از ناحيه او باشد پيدا است ساير
ارزاق نيز از ناحيه او است.
بنا بر اين حمد و ستايش نيز بايد مخصوص به او باشد كه معبودهاى ديگر سهمى در
اين ميان ندارند.
بگو شكر خدا را كه آنها خودشان به اين حقايق نيز معترفند.
و بگو شكر خدا را كه منطق ما آن قدر زنده و كوبنده است كه هيچكس قدرت بر ابطال
آن ندارد.
و از آنجا كه گفتگوهاى مشركان از يك سو، و گفتارها و اعمالشان از سوى ديگر با
هم تناقض داشت، در پايان آيه مىافزايد:" بلكه اكثر آنها درك نمىكنند"
(بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ).
و گرنه انسان عاقل و فهميده چگونه ممكن است اين قدر پراكندهگويى كند؟ از يك
طرف خالق و رازق و مدبر جهان را خدا بداند، و از سوى ديگر در برابر بتها كه هيچ
تاثيرى در سرنوشت آنان ندارند سجده كند.
از يك سو معتقد به توحيد" خالق" و" رب" باشند و از سوى
ديگر دم از
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 16 صفحه : 338