و به تعبير ديگر آنها دنبال كتاب هدايت مىگردند و دنبال معجزات، چه معجزهاى
بالاتر از قرآن و چه كتاب هدايتى بهتر از آن؟ اگر چيزى در دست پيامبر اسلام جز اين
قرآن نبود براى اثبات حقانيت دعوتش كفايت مىكرد، ولى آنها حقطلب نيستند بلكه
مشتى بهانهجويانند.
***
سپس اضافه مىكند:" اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرفتند بدان آنها از
هوسهاى خود پيروى مىكنند" (فَإِنْ لَمْ
يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ).
زيرا انسانى كه هواپرست نباشد، در برابر يك چنين پيشنهاد منطقى تسليم مىشود،
اما آنها در هيچ صراطى مستقيم نيستند و هر پيشنهادى را به بهانهاى رد مىكنند.
ولى" آيا كسى گمراهتر از آن كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت
الهى را نپذيرفته است پيدا مىشود"؟! (وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً
مِنَ اللَّهِ).
" مسلما خداوند جمعيت ظالمان را هدايت نمىكند" (إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).
اگر آنها حقطلب بودند و راه را گم كرده بودند، لطف الهى به مقتضاى" وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا" شامل حالشان مىشد، ولى آنها ستمگرند، هم بر خويش و
هم بر جامعهاى كه در آن زندگى دارند ستم مىكنند، آنها هدفى جز لجاج و عناد
ندارند، چگونه ممكن است خداوند كمك به هدايت آنها كند.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 16 صفحه : 104