نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 91
مىكند كه در سر راه مردم حجاز به شام قرار گرفته، و تابلو زنده و گويايى از
سرنوشت دردناك اين آلودگان و مشركان است، مىفرمايد:" آنها از كنار شهرى كه
باران شر و بدبختى (بارانى از سنگهاى نابود كننده) بر سرشان ريخته شد گذشتند آيا
آنها (در سفرهايشان به شام) اين صحنه را نديدند و در زندگى آنها
نينديشيدند"؟! (وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى
الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها).
آرى اين صحنه را ديده بودند، ولى هرگز درس عبرت نگرفتند چرا كه" آنها به
رستاخيز ايمان و اميد ندارند"! (بَلْ كانُوا
لا يَرْجُونَ نُشُوراً).
مرگ را پايان اين زندگى مىشمرند، و اگر به زندگى پس از مرگ هم معتقد باشند
اعتقادى بسيار سست و بى پايه دارند، آن چنان كه در روح آنها و به طريق اولى در
برنامههاى زندگيشان اثر نمىگذارد، به همين دليل همه چيز را بازيچه مىگيرند و جز
به هوسهاى زود گذر خود نمىانديشند.
نكتهها:
1-" اصحاب الرس" كيانند؟
واژه" رس" در اصل به معنى اثر مختصر است، مثلا گفته مىشود رس
الحديث فى نفسى (كمى از گفتار او را به خاطر دارم) يا گفته مىشود وجد رسا من حمى
(اثر مختصر از تب در خود يافت) [1] و جمعى از مفسران بر اين عقيدهاند كه" رس" به
معنى چاه است.
به هر حال ناميدن اين قوم به اين نام يا به خاطر آنست كه اثر بسيار كمى از
آنها بجاى مانده يا به جهت آنست كه آنها چاههاى آب فراوان داشتند، و يا به واسطه
فروكشيدن چاههايشان هلاك و نابود شدند.