در حقيقت ملكه سبا كه خود پادشاهى بود، شاهان را خوب شناخته بود كه برنامه
آنها در دو چيز خلاصه مىشود:" فساد و ويرانگرى" و" ذليل ساختن
عزيزان"، چرا كه آنها به منافع خود مىانديشند، نه به منافع ملتها و آبادى و
سر بلندى آنها و هميشه اين دو بر ضد يكديگرند.
***
سپس ملكه افزود: ما بايد قبل از هر كار سليمان و اطرافيان را بيازمائيم و
ببينيم به راستى چه كارهاند؟ سليمان پادشاه است يا پيامبر؟ ويرانگر است يا مصلح؟
ملتها را به ذلت مىكشانند يا عزت؟ و براى اين كار بايد از هديه استفاده كرد،
لذا" من هديه قابل ملاحظهاى براى آنها مىفرستم تا ببينم فرستادگان من چه
واكنشى را از ناحيه آنها براى ما مىآورند" (وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ
يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ).
پادشاهان علاقه شديدى به" هدايا" دارند، و نقطه ضعف و زبونى آنها
نيز همين جا است، آنها را مىتوان با هداياى گرانبها تسليم كرد، اگر ديديم سليمان
با اين هدايا تسليم شد، معلوم مىشود" شاه" است! در برابر او مىايستيم
و تكيه بر قدرت مىكنيم كه ما نيرومنديم، و اگر بى اعتنايى به ما نشان داد و بر
سخنان خود و پيشنهادهايش اصرار ورزيد معلوم مىشود، پيامبر خدا است در اين صورت
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 455