نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 291
و سرنوشت آنها و درسهاى عبرتى را كه در آن نهفته است ضمن هيجده آيه بيان
مىكند.
قوم" عاد"، چنان كه قبلا هم گفتهايم، جمعيتى بودند كه در سرزمين"
احقاف" در ناحيه" حضرموت"، از نواحى" يمن"، در جنوب
جزيره" عربستان" زندگى داشتند.
" قوم سركش عاد- چنان كه قرآن مىگويد- فرستادگان خدا را تكذيب
كردند" (كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ) [1] گرچه آنها تنها هود را تكذيب كردند اما چون دعوت هود دعوت همه پيامبران بود
در واقع همه انبيا را تكذيب كرده بودند.
***
بعد از ذكر اين اجمال به تفصيل پرداخته مىگويد:" در آن هنگام كه
برادرشان هود گفت: آيا تقوى پيشه نمىكنيد"؟ (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
او در نهايت دلسوزى و مهربانى همچون يك" برادر" آنها را به توحيد و
تقوى دعوت كرد و به همين دليل كلمه" اخ" بر او اطلاق شده.
***
سپس افزود" من براى شما فرستاده امينى هستم" (إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ).
سابقه زندگى من در ميان شما گواه اين حقيقت است كه هرگز راه خيانت نپوئيدم و
جز حق و صداقت در بساط نداشتم.
***
باز تاكيد مىكند اكنون كه چنين است و شما هم به خوبى آگاهيد" از
[1] از آنجا كه"
عاد"،" جماعت" و" قبيله" اى را تشكيل مىدادند به همين
مناسبت فعل" كذبت" با تاء تانيث آمده است زيرا اين دو لفظ مؤنث لفظى
است.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 291