نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 261
در اينجا نخست مقام" حكم" مىخواهد، و سپس" ملحق شدن به
صالحان".
" حكم" و" حكمت" از يك ريشه است، و حكمت همانگونه كه راغب
در مفردات گفته رسيدن به حق از طريق علم و آگاهى است و شناخت موجودات و افعال نيك،
و به تعبير ديگر معرفت ارزشها و معيارهايى كه انسان به وسيله آن بتواند، حق را هر
كجا هست بشناسد، و باطل را در هر لباس تشخيص دهد، اين همان چيزى است كه بعضى از
فلاسفه از آن به عنوان" كمال قوه نظريه" تعبير كردهاند.
اين همان حقيقتى است كه" لقمان" از ناحيه خدا دريافت داشته بود:
وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ (لقمان- 12) و به عنوان" خير كثير" در آيه 269
سوره بقره از آن ياد شده است: وَ مَنْ
يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً و به نظر مىرسد كه" حكم" مفهومى برتر از" حكمت" داشته
باشد، يعنى آگاهى توأم با آمادگى براى اجرا، و به تعبير ديگر قدرت بر داورى صحيح
كه خالى از هوا- پرستى و خطا باشد.
آرى ابراهيم ع قبل از هر چيز از خدا" شناخت عميق و صحيح" توأم با
حاكميت تقاضا مىكند، چرا كه هيچ برنامه عملى بدون چنين زير بنائى امكان پذير
نيست.
و به دنبال آن ملحق شدن به صالحين را از خدا تقاضا مىكند كه اشاره به
جنبههاى عملى و به اصطلاح" حكمت عملى" است، در مقابل تقاضاى قبل كه
ناظر به" حكمت نظرى" بود.
بدون شك ابراهيم ع هم داراى مقام" حكم" بود و هم در زمره"
صالحان" پس چرا چنين تقاضايى از خدا مىكند؟
پاسخ اين است كه نه حكمت داراى حد معينى است و نه صالح بودن، او تقاضا مىكند
روز به روز به مراتب بالاتر و والاتر از علم و عمل برسد، حتى به موقعيت
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 261