نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 13 صفحه : 62
. بلكه او هر
گاه چيزى را اراده كند و فرمان دهد به آن مىگويد: موجود باش آن نيز موجود
مىشود" (إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ).
اشاره به
اينكه: دارا بودن فرزند- آن چنان كه مسيحيان در مورد خدا مىپندارند- با قداست
مقام پروردگار سازگار نيست، از يك سو لازمه آن جسم بودن و از سوى ديگر محدوديت، و
از سوى سوم نياز، و خلاصه خدا را از مقام قدسش زير چتر قوانين عالم ماده كشيدن و
او را در سرحد يك موجود ضعيف و محدود مادى قرار دادن است.
خداوندى كه
آن قدر قدرت و توانايى دارد كه اگر اراده كند هزاران عالم همانند اين عالم پهناورى
كه در آن وجود داريم با يك فرمان و اشارهاش تحقق خواهد يافت، آيا اين شرك و
انحراف از اصول توحيد و خداشناسى نيست كه ما او را همانند يك انسان داراى فرزند
بدانيم آن هم فرزندى كه در رتبه پدر است و همطراز او! تعبير"
كُنْ فَيَكُونُ" كه در هشت مورد از آيات قرآن آمده است
ترسيم بسيار زندهاى از وسعت قدرت خدا و تسلط و حاكميت او در امر خلقت است، تعبيرى
از فرمان" كن" كوتاهتر تصور نمىشود و نتيجهاى از" فيكون"
وسيعتر و جامعتر به نظر نمىرسد، مخصوصا با توجه به" فاء تفريع" كه
فوريت را در اينجا مىرساند، حتى فاء تفريع در اينجا به تعبير فلاسفه دليل بر تاخر
زمانى نيست، بلكه همان تاخر رتبى يعنى ترتب معلول بر علت را بيان مىكند (دقت
كنيد).
نفى فرزند
يعنى نفى هر گونه نياز از خدا.
اصولا چرا
موجودات زنده نياز به فرزند دارند؟ جز اين است كه عمرشان
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 13 صفحه : 62