سالها بر عمر زكريا گذشت، و برف پيرى بر سرش نشست، اما هنوز فرزندى نداشت، و
از سوى ديگر همسرى عقيم و نازا داشت.
تفسير نمونه ؛ ج13 ؛ ص491
در آرزوى فرزندى بود كه بتواند
برنامههاى الهى او را تعقيب كند و كارهاى تبليغيش نيمه تمام نماند، و فرصتطلبان
بعد از او بر معبد بنى اسرائيل و اموال و هداياى آن كه بايد صرف راه خدا مىشد
پنجه نيفكنند.
در اين هنگام با تمام قلب به درگاه خدا روى آورد، تقاضاى فرزند صالح و برومندى
كرد، و با دعائى كه توأم با نهايت ادب بود خدا را خواند، نخست از" رب"
شروع كرد، همان پروردگارى كه از نخستين لحظات زندگى لطفش شامل انسان مىشود، سپس با
تعبير" لا تَذَرْنِي" كه از ماده" وذر" (بر وزن مرز) به معنى ترك كردن چيزى به
خاطر كمى و بىاعتنايى آمده، اين حقيقت را بازگو كرد كه اگر تنها بمانم فراموش
خواهم شد، نه من كه برنامههاى من نيز به دست فراموشى سپرده مىشود، و سرانجام با
جمله" وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ" اين حقيقت را بازگو كرد كه من مىدانم اين دنيا دار
بقاء نيست، و نيز مىدانم تو بهترين وارثانى، ولى از نظر عالم اسباب دنبال سببى
مىگردم كه مرا به هدفم رهنمون گردد.
***
خداوند اين دعاى خالص و سرشار از عشق به حقيقت را اجابت كرد، و خواسته او
را تحقق بخشيد آن چنان كه مىفرمايد:" ما دعوت او را اجابت كرديم و يحيى را
به او بخشيديم" (فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ
وَهَبْنا لَهُ يَحْيى).
و براى رسيدن به اين مقصود" همسر نازاى او را اصلاح و قادر به آوردن
فرزند كرديم" (وَ أَصْلَحْنا لَهُ
زَوْجَهُ).
سپس اشاره به سه قسمت از صفات برجسته اين خانواده كرده چنين مىگويد:
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 13 صفحه : 491