نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 13 صفحه : 430
اين گفتار ابراهيم در حقيقت استدلال روشنى است براى ابطال بتپرستى زيرا آنچه
از بتها مىبينيم همين مجسمه و تمثال است، بقيه تخيل است و توهم است و پندار، كدام
انسان عاقل به خود اجازه مىدهد، كه براى يك مشت سنگ و چوب اين همه عظمت و احترام
و قدرت قائل باشد؟ چرا انسانى كه خود اشرف مخلوقات است در برابر مصنوع خويش، اين
چنين خضوع و كرنش كند، و حل مشكلات خود را از آن بخواهد؟!
***
ولى بتپرستان در
حقيقت هيچگونه جوابى در برابر اين منطق گويا نداشتند جز اينكه مطلب را از خود رد
كنند و به نياكانشان ارتباط دهند لذا" گفتند ما پدران و نياكان خويش را ديديم
كه اينها را پرستش مىكنند و ما به سنت نياكانمان وفاداريم" (قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ).
***
از آنجا كه تنها سنت و روش نياكان بودن هيچ مشكلى را حل نمىكند، و هيچ
دليلى نداريم كه نياكان عاقلتر و عالمتر از نسلهاى بعد باشند، بلكه غالبا قضيه به
عكس است چون با گذشت زمان علم و دانشها گستردهتر مىشود، ابراهيم بلافاصله به
آنها" پاسخ گفت: هم شما و هم پدرانتان به طور قطع در گمراهى آشكار
بوديد" (قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ
آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ).
***
اين تعبير كه توأم با انواع تاكيدها و حاكى از قاطعيت تمام است، سبب شد كه
بتپرستان كمى به خود آمده در صدد تحقيق برآيند، رو به سوى ابراهيم كرده:"
گفتند: آيا براستى تو مطلب حقى را آوردهاى يا شوخى مىكنى" (قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ
اللَّاعِبِينَ).
زيرا آنها كه به پرستش بتها عادت كرده بودند و آن را يك واقعيت قطعى
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 13 صفحه : 430