به دنبال ايرادهاى سست و بى اساسى كه در آيات گذشته از زبان مشركان مطرح و
پاسخ داده شد، در اين سلسله آيات به آخرين بهانههاى آنها مىرسيم، و آن اينكه:
آنها مىگفتند چرا پيامبر، خدا را به نامهاى متعددى مىخواند با اينكه مدعى توحيد
است قرآن در پاسخ آنها مىگويد:
" بگو شما او را به نام" اللَّه" بخوانيد و يا به نام رحمان هر
كدام را بخوانيد فرق نمىكند براى او نامهاى متعدد نيك است" (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما
تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى).
اين كوردلان حتى از زندگى روزمره خود غافل بودند كه گاه براى يك شخص، يا يك
مكان و مانند آن اسمهاى مختلفى مىگذارند كه هر كدام معرف از زواياى وجود او بود.
آيا با اين حال تعجب دارد خدايى كه وجودش از هر نظر بى نهايت است و منبع و
سرچشمه همه كمالات، همه نعمتها و تمام نيكيها است و گرداننده اصلى همه چرخهاى اين
جهان مىباشد به تناسب هر كارى كه انجام مىدهد و هر كمالى كه ذات مقدسش دارد نام
مخصوص داشته باشد؟!.
اصولا خدا را با يك نام نمىتوان خواند، و نمىتوان شناخت، بلكه نامهاى او
بايد همچون صفاتش بى پايان باشد، تا بتواند بيانگر آن ذات شود، ولى از آنجا كه الفاظ
ما، مانند همه چيزمان، محدود است نمىتوانيم جز نامهاى محدودى براى او پيدا كنيم و
لذا معرفت و شناخت ما هم هر چه باشد محدود است، حتى