نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 12 صفحه : 291
" بگو حتى اگر در روى زمين فرشتگانى بودند كه با آرامش گام مىزدند، ما
از آسمان فرشتهاى را به عنوان پيامبر بر آنها نازل مىكرديم" (قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ
مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولًا).
يعنى همواره رهبر بايد از جنس پيروانش باشد، انسان براى انسانها و فرشته براى
فرشتگان.
دليل اين همگونى رهبر و پيروان نيز روشن است، زيرا از يك سو مهمترين بخش
تبليغى يك رهبر بخش تبليغى عملى او است. همان الگو بودن و اسوه بودن، و اين تنها
در صورتى ممكن است كه داراى همان غرائز و احساسات، و همان ساختمان جسمى و روحى
باشد، و گرنه پاكى فرشتهاى كه نه شهوت جنسى دارد و نه نياز به مسكن و لباس و غذا،
و نه ساير غرائز انسانى در آن موجود است، هيچگاه نمىتواند سرمشقى براى انسانها
باشد، بلكه مردم مىگويند او از دل ما خبر ندارد، و نمىداند چه طوفانهايى بر اثر
شهوت و غضب در روح ما جريان دارد، او تنها براى دل خودش سخنى مىگويد، او اگر
احساسات ما را داشت مثل ما بود يا بدتر! اعتبارى به حرفهاى او نيست!.
اما هنگامى كه رهبرى همچون على ع بگويد:" انما هى نفسى اروضها بالتقوى
لتاتى آمنة يوم الخوف الاكبر" [1]" منهم نفسى همچون شما دارم اما بوسيله تقوا آن را
مهار ميكنم تا در روز قيامت در امن و امان باشد" در چنين حالتى مىتواند الگو
و اسوه باشند.
از سوى ديگر رهبر بايد همه دردها، نيازها، و خواستههاى پيروان خود را بخوبى
درك كند تا براى درمان و پاسخگويى به آن آماده باشد، و مشمول گفته شاعر:" آگه
نيى از حال من مشكل همين است" نگردد.
مخصوصا به همين دليل پيامبران از ميان تودههاى مردم برخاستهاند،