نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 11 صفحه : 442
قبلا مطرح شده بود با صراحت شرح مىدهد و مىگويد:" به خاطر دروغى كه
زبانهاى شما توصيف مىكند نگوئيد اين حلال است و آن حرام، تا چيزى را به دروغ به
خدا افترا ببنديد" (وَ لا
تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ
لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ) [1] يعنى اين يك
دروغ آشكار است كه تنها از زبان شما تراوش كرده كه اشيايى را از پيش خود حلال
مىكنيد، و اشيايى را حرام (اشاره به چهارپايانى بوده كه بعضى را بر خود تحريم
مىكردند و بعضى را حلال مىدانستند و قسمتى را به بتها اختصاص مىدادند).
آيا خداوند به شما چنين حقى داده است، كه قانونگذارى كنيد؟ اين افترا و دروغ
بر خدا نيست؟! و يا اينكه افكار خرافى و تقليدهاى كوركورانه، شما را به چنين
بدعتهايى واداشته است؟! در آيه 136 سوره انعام به وضوح آمده است كه آنها علاوه بر
اين تحليل و تحريم بخشى از زراعت و چهارپايانشان را سهم خدا قرار مىدادند و بخشى
را براى بتها! و عجب اينكه مىگفتند: سهمى كه براى بتها قرار داده شده هرگز به خدا
نمىرسد، اما سهمى كه براى خدا است به بتها مىرسد! بنا بر اين اگر سهم" اللَّه"
آسيب مىديد از سهم بتها جبران نمىشد، اما اگر سهم بتها آسيب مىديد از سهم"
اللَّه" جبران مىشد! و از اين گونه خرافات فراوان داشتند.
همچنين از آيه 148 سوره انعام:"
سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ
لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْءٍ" به خوبى
استفاده مىشود كه آنها
[1] تركيب جمله وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ چنين است كه" لام" در آن لام تعليل است و"
ما" در" لما تصف"،" ماء مصدريه" است و" كذب"
مفعول" تصف" است كه مجموعا چنين مىشود:" لا تقولوا هذا حلال و هذا
حرام لتوصيف السنتكم الكذب".
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 11 صفحه : 442