responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 79

" آوى" چنان كه" راغب" در كتاب مفردات مى‌گويد در اصل به معنى انضمام چيزى به چيز ديگر است، و انضمام كردن يوسف، پدر و مادرش را به خود، كنايه از در آغوش گرفتن آنها است.

سرانجام شيرين‌ترين لحظه زندگى يعقوب، تحقق يافت و در اين ديدار و وصال كه بعد از سالها فراق، دست داده، بود لحظاتى بر يعقوب و يوسف گذشت كه جز خدا هيچكس نمى‌داند آن دو چه احساساتى در اين لحظات شيرين داشتند، چه اشكهاى شوق ريختند و چه ناله‌هاى عاشقانه سردادند.

سپس يوسف" به همگى گفت در سرزمين مصر قدم بگذاريد كه به خواست خدا همه، در امنيت كامل خواهيد بود" كه مصر در حكومت يوسف امن و امان شده بود (وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ‌).

و از اين جمله استفاده مى‌شود كه يوسف به استقبال پدر و مادر تا بيرون دروازه شهر آمده بود، و شايد از جمله" دَخَلُوا عَلى‌ يُوسُفَ‌" كه مربوط به بيرون دروازه است استفاده شود كه دستور داده بود در آنجا خيمه‌ها بر پا كنند و از پدر و مادر و برادران پذيرايى مقدماتى به عمل آورند.

هنگامى كه وارد بارگاه يوسف شدند،" او پدر و مادرش را بر تخت نشاند" (وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ‌).

عظمت اين نعمت الهى و عمق اين موهبت و لطف پروردگار، آن چنان برادران و پدر و مادر را تحت تاثير قرار داد كه" همگى در برابر او به سجده افتادند" (وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً).

در اين هنگام يوسف، رو به سوى پدر كرد" و عرض كرد پدرجان! اين همان تاويل خوابى است كه از قبل در آن هنگام كه كودك خردسالى بيش نبودم ديدم" (وَ قالَ يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ‌).

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 79
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست