نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 74
و ظلمانى از
بيابانى كه ابرها آسمان آن را فرا گرفته است مىگذرند، لحظهاى برق در آسمان
مىزند و تا اعماق بيابان را روشن مىسازد، و همه چيز در برابر چشم اين مسافران
روشن مىشود، اما لحظهى ديگر خاموش مىشود و تاريكى همه جا را فرا مىگيرد بطورى
كه هيچ چيز به چشم نمىخورد.
شايد حديثى
كه از امام صادق ع در مورد علم امام نقل شده نيز اشاره به همين معنى باشد آنجا كه
مىفرمايد:
جعل اللَّه
بينه و بين الامام عمودا من نور ينظر اللَّه به الى الامام و ينظر الامام به اليه
فاذا اراد علم شىء نظر فى ذلك النور فعرفه
:"
خداوند در ميان خودش و امام و پيشواى خلق، ستونى از نور قرار داده كه خداوند از
اين طريق به امام مىنگرد و امام نيز از اين طريق به پروردگارش، و هنگامى كه
بخواهد چيزى را بداند در آن ستون نور نظر مىافكند و از آن آگاه مىشود"
[1] و شعر معروف سعدى در دنباله شعر فوق نيز ناظر به همين بيان و همين
گونه روايات است:
بگفت احوال
ما برق جهان است
گهى پيدا و ديگر دم نهان است
گهى بر طارم
اعلا نشينيم
گهى تا پشت پاى خود نبينيم
(" جهان" در اينجا به معنى جهنده است
و برق جهان يعنى برق جهنده آسمان).
و با توجه به
اين واقعيت جاى تعجب نيست كه روزى بنا به مشيت الهى براى آزمودن يعقوب از حوادث
كنعان كه در نزديكيش مىگذرد بىخبر باشد، و روز ديگر كه دوران محنت و آزمون به
پايان مىرسد، از مصر بوى پيراهنش را احساس كند.